»» دستگیری مدعیان ارتباط با امام زمان در قزوین
|
به گزارش مهر، فرمانده انتظامی استان قزوین از دستگیری یک زن و یک مرد که با ادعای ارتباط با امام زمان و ائمه از مردم اخاذی می کردند، خبر داد. جعفری نسب از دستگیری دو تن از مدعیان دروغین ارتباط با امام زمان هم خبر داد و گفت: متاسفانه بدلیل فقر فرهنگی و جهل برخی از افراد، شاهد ظهور افراد کلاهبرداری در جامعه هستیم که از احساسات و ناآگاهی افرادی که دچار مشکل شده اند سوء استفاده می کنند. وی افزود: این زن و مرد که میانسال هستند در منزل خود با دریافت هزینه های زیاد ادعا می کردند با ارتباطی که با ائمه دارند می توانند مشکل افراد را حل کنند که با شکایت برخی مال باختگان این مدعیان دستگیر و تحویل مقامات قضایی شدند. به گفته جعفری نسب 23 نفر از شهروندان، از این مدعیان دروغین ارتباط با امام زمان و ائمه شاکی هستند که هرکدام بطور میانگین بین 200 تا 300 هزار تومان برای گرفتن دعا و حل مشکل خود وجه نقد پرداخت کرده اند. سرهنگ رضا محتشمی فرمانده پلیس امنیت عمومی استان هم در خصوص دستگیری مدعیان ارتباط با ائمه و داشتن کرامات گفت: این دو نفر که هیچ نسبتی با هم ندارند بطور جداگانه با ادعای داشتن کرامت در منزل خود با دعانویسی از افراد ساده لوح که بیشتر آنها زن هستند کلاهبرداری می کردند که در بازجویی به جرم خود اعتراف کرده و گفته اند: مراجعه کنندگان که از مشکلات خود عاجز بودند با ادعای آنها قانع می شدند که می توانند با اتصال به ائمه مشکلات خود را حل کنند واز پرداخت هزینه های صدها هزار تومانی هم ابایی نداشتند. وی ضمن هشدار به شهروندان برای حفظ هوشیاری و عدم مراجعه به این گونه افراد شیاد یادآور شد: متاسفانه در شهر قزوین تعدادی از این گونه افراد مدتهاست مبادرت به دعانویسی و ادعای حل مشکل می کنند که با شناسایی این افراد از فعالیت آنها جلوگیری خواهد شد. محتشمی از شهروندان خواست از مراجعه به این گونه افراد که درصدد منافع اقتصادی و سودجویی خود هستند خودداری کنند و در صورت مشاهده موارد مراتب را به ماموران پلیس اطلاع دهند.
|
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی تاب ( سه شنبه 89/3/25 :: ساعت 1:0 صبح )
»» ماجراهای جالب مورینیو و تسبیح فاطیما
به گزارش فارس و به نقل از مارکای اسپانیا، سرمربی پرتغالی تیم فوتبال رئال مادرید اسپانیا انسانی بسیار مذهبی و متعهد به اصول اخلاقی است.
خوزه مورینیو در زندگی ورزشی موفق خود همواره ثابت کرده که مرد عمل است و بیهوده به هواداران وعده نمیدهد.
مردم پرتغال بخصوص ساکنین مناطق پورتو و لیسبون فوقالعاده مذهبی بوده و البته گذر تاریخ رگههایی از خرافات را در زندگی آنها تزریق کرده است.
مورینیو در یکی از اظهارات خود در باره مذهب میگوید: همیشه دعا میخوانم و به کاتولیک بودن خود افتخار میکنم. اطمینان دارم که خداوند در هر لحظه مراقب من است و اگر او نبود در پرتغال، اسپانیا، انگلیس و ایتالیا موفق نمیشدم.
یکی از مهمترین حوادث تاثیرگذار در زندگی مورینیو ازدواج او با ماتیلد بوده است. همسر او با نوعی بسیار مذهبی و معتقد به مکتب نیمهمسیحی، نیمه اسلامی فاطیما است.
مورینیو پس از آشنایی با ماتیلد به شدت شیفته مکتب فاطیما شد و پس از آن هر دو یا سه ماه یک بار برای زیارت به معبد یا مسجد فاطیما به قلب پرتغال میرود.
فاطیما به گفته مردم پرتغال قدیسهای است که روزی برای غذا دادن به سه کودک گرسنه اما پاک و معصوم روی تپهای دوردست در حاشیه منطقه پورتو نازل میشود و به آنها از مظلومیت خود میگوید و طعام آسمانی را برایشان به ارمغان میآورد.
پس از آن تا مدتها مشخص نبود که فاطیما کیست اما آشنایی مردم پرتغال با مسلمانان ساکن اسپانیا باعث شد پیوندی عمیق بین ماجرای مبهم فاطیما و حضرت فاطمه (س) در دین اسلام برقرار شود چرا که بسیاری از نکات تذکر داده شده توسط فاطیما با زندگی حضرت فاطمه (س) در دین اسلام مطابقت میکند.
معبد فاطیما در پورتو هر روز تعداد زیادی از معتقدان به وی را گرد خود جمع میکند و خوزه مورینیو مثل بسیاری از مردم پرتغال با تسبیحی که در انتهای آن به صلیبی متصل شده است، برای زیارت به آنجا میرود. این تسبیح را همسر مورینیو برای او خریده و در تمام مسابقات آن را به دور گردن خود انداخته و یا از آن در جیب شلوار خود محافظت میکند.
مورینیو معتقد است وجود این تسبیح به خاطر ذکری که در معبد برایش گفته شده، باعث موفقیتش در زندگی حرفهای میشود.
مورینیو مشهور به آقای خاص در سال 2005 به بیتالمقدس رفت و از مقامات دو منطقه فلسطین و فلسطین اشغالی تحت سیطره صهیونیستها خواست به خاطر فوتبال، کودکان و هر آنچه برایشان مقدس است دست از جنگ و ستیز بردارند و با هم صلح کنند.
وی بعدها در مورد آن سفرش گفت: با اینکه کاتولیک بودم و البته به خاطر فاطیما علاقه زیادی به اسلام داشتم حاضر شدم در لباس یهودیان و در کنار دیوار ندبه دعا بخوانم تا شاید آنها نیز به من اعتماد کنند چرا که وظیفه داشتم گامی در جهت صلح و آرامش در آن منطقه بردارم.
مورینیو بارها در موقعیتهای مختلف و به بهانه تعطیلات و یا مرخصیهای یک یا دو روزه به مناطق رجینا و رم در ایتالیا رفته و از مقر واتیکان و همچنین مناطق مذهبی منطقه رجینا در ایتالیا دیدن کرده است. او تقریبا به هر شهری که وارد میشود نخست آدرس کلیساها و مکانهای مذهبی را جویا میشود و قطعا به آنها سرمیزند.
خوزه مورینیو روز گذشته مراسم معارفه در برنابئو را تجربه کرد و این در حالی بود که همچنان تسبیح فاطیما را در دست داشت و حتی در لحظه امضای نهایی قرارداد خود از پرس خواست صبر کند تا بار دیگر تسبیح خود را در دست بگیرد و پس از چند ثانیه مقابل دوربین عکاسان قرارداد خود را امضا کرد.
مورینیو اصرار عجیبی دارد که پسرش که همنام خود او است (خوزه) در یک دانشگاه کاتولیک در لیسبون پرتغال تحصیل کند و در آینده یکی از خادمان معبد فاطیما باشد. او نام پسرش را نیز علیرغم آنچه که خبرنگاران تصور میکنند نه به خاطر همنامی با خودش بلکه به خاطر نام مقدس یوسف که در زبان لاتین به ژوزف و در پرتغالی ژوزه یا خوزه تبدیل شده انتخاب کرده است.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی تاب ( جمعه 89/3/21 :: ساعت 1:0 صبح )
»» روش جدید بهاییان برای انحراف جوانان
روزنامه سیاست روز نوشت :
در ادامه فعالیت مبلغان فرقه ضاله بهائیت برای به انحراف کشاندن جوانان مسلمان در سطح کشور، اخیراً برخی از مبلغان این فرقه ضاله ضمن مراجعه به منازل برخی از شهروندان، بستههای حاوی کتاب و بروشورهای تبلیغاتی مربوط به این فرقه ضاله را به صورت رایگان به آنها ارائه میکنند.
این گروه همچنین با دادن وعدههایی مادی مانند اهدای خودرو و منزل مسکونی از ساکنان منازل به ویژه جوانان برای گرویدن به این فرقه دعوت میکنند. همچنین اخیراً فرقه ضاله بهائیت افزایش فعالیتهای تبلیغی را در بعضی از استانهای کشور از جمله استانهای شمالی در دستور کار خود قرار داده به طوری که از مبلغان این فرقه انحرافی خواسته شده تا ضمن عزیمت به استانهای مذکور و برگزاری جلسات به تبلیغ و ترویج اعتقادات این فرقه در بین جوانان مسلمان اقدام کنند.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی تاب ( جمعه 89/3/14 :: ساعت 7:3 عصر )
»» جنایت تا کجا ؟؟؟!!!!
صهیونیستها باید به انتظار تبعات سنگین وبازتاب های زیان آور حمله به ناوگان شکستن محاصره غزه باشند.
به گزارش شبکه ندای قدس، عاموس هارئیل در شماره امروز سه شنبه روزنامه عبری زبان هاارتص با انتقاد شدید از اقدام وحشیانه ارتش رژیمش در به خاک وخون کشیدن مسافرین ناوگان آزادی اعتراف کرد: حتی اگر اسرائیل همچنان به تلفیق تصاویر وبزرگ نمایی دفاع مسافرین با استفاده از چاقو علیه نظامیان اسرائیلی ادامه دهد، باز هم این مسئله تاثیری در مواضع جهانی نسبت به این اقدام نخواهد داشت.
به گفته این نویسنده صهیونیست، ضعف موضع رسمی تل آویو وسردرگمی در اعلام موضعی شفاف در قبال این اقدام ساعت ها بعد از وقوع این حمله هرگز در سطح جهان فراموش نخواهد شد وبه طور حتم تاثیرات منفی خود را در روابط بین المللی اسرائیل قرار خواهد داد.
به گفته هارئیل، این تاثیر گذاری حداقل در 30 کشور جهان که مسافرین در این ناوگان داشتند از هم اکنون قابل مشاهده است .
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی تاب ( سه شنبه 89/3/11 :: ساعت 2:25 عصر )
»» پادشاه سابق موسیقی راک از تشرفش به اسلام می گوید
کت استیونس" به عنوان یکی از خوانندگان مطرح پاپ و راک اند رول دهه 70 در چهان شناخته می شد ؛تا اینکه وی در سال 1997 به اسلام گروید و نام خود را به یوسف اسلام تغییر داد و حالا یکی از چهره هایی است که برای دین مبین اسلام تبلیغ می کند.
به گزارش جهان،وی پس از روی آوردن به اسلام ،از موسیقی غربی کناره گرفت و به سرودن شعر پرداخت،اشعاری که از کلمه های عربی نیز در آن استفاده می کرد.اما در مورد یوسف اسلام،اخبار و روایات گوناگونی خصوصا در مورد نحوه تحولش و گرایشش به اسلام منتشر شده،اما شاید این روایت از زبان خودش جذابتر و دارای حال و هوای دیگری باشد:
یوسف اسلام می گوید:یک زندگی شاد در اوج به من چشمک می زد.به الکل وابسته شده بودم و کنترل همه چیز را از دست داده بودم.شب بیداری ،مشروب خواری و سیگار همه زندگی من بودو در کمتر از یکسال ،خودم را در بیمارستان یافتم!دنیای موسیقی از کنار من رد می شد و من آنجا می ماندم تا فکر کنم:"چه اتفاقی افتاد؟"خیلی زود با واقعیت نزدیک بودن مرگم روبه رو شدم و در حالی که روی تخت دراز کشیده بودم،سئوالات مهمی به ذهنم می آمد.مرحله مهمی از زندگی من بود.یک نفر یک کتاب بودا به من داد و این سر آغاز جست و جوی من برای رسیدن به معنای وجود و هدف ما بود.
یک اتفاق عجیب:
یکی از عجیبترین اتفاقات زندگی من در یکی از سواحل لس آنجلس اتفاق افتاد.در خانه یکی از دوستانم بودم که تصمیم گرفتم در اقیانوس شنا کنم.
کسی به من نگفته بود آن زمان یکی از خطرناکترین زمان های شنا کردن در اقیانوس بود.من هم از خلوت بودن ساحل در آن زمان به نتیجه نرسیدم و رفتم.
وقتی تصمیم به برگشتن گرفتم متوجه شدم هر چه سعی می کنم فقط از ساحل دور می شوم.هیچ توانی در تنم نمانده بود.پس از چند دقیقه حس کردم این پایان کار من است و بدون هیچ امیدی فریاد زدم :خدایا ،"اگر مرا نجات دهی کاری برایت می کنم"در آن زمان موجی از پشت سر ،مرا تا ساحل برد.چند دقیقه بعد سالم و زنده در ساحل بودم!
اتفاق عجیبتر:
اتفاق عجیبتر با سفر برادرم به بیت المقدس روی داد.او به مسجدالاقصی رفت و وقتی برگشت،کنفرانسی درباره اسلام در لندن در حال بر پایی بود.او قرآنی به من نشان دادو گفت:"این،کتاب مقدس مسلمانان است".
هر چه بیشتر قرآن را می خواندم،بیشتر مرا جذب می کرد و بیشتر در آن فرو می رفتم. در قرآن،از همه پیامبران نامبرده شده بود و همه انسانها اعضای یک خانواده به شمار می روند.
و در نهایت:
در یک جمعه زمستانی در سال 1997،قدم عجیبی برداشتم؛به یکی از مساجد لندن رفتم تا شهادتین بگویم.بدون حضور سبزی درختان،گنبد طلایی آن مسجد دیده می شد و همه آن چیزهایی را که تا آنروز ندیده بودم،می دیدم.
برخورد تبعیض آمیز با وی:
کت استیونس که سالها پیش به خاطرمحبوبیت زیادش از ترس هواداران جراتنداشت روزها از خانه بیرون برود، ولی پس از مدتی مورد اتهام قرار گرفت؛ آن هم به این خاطر که مسلمانشده بود.
داستان از این جا شروع شد که چند سال پیش او برای اجرای کنسرت در واشنگتن، لندن را به قصدآمریکا ترک کرد. در میانه راه، کاپیتان آمریکاییهواپیما به برج مراقبت خبر داد که یوسف اسلامدر هواپیماست. از این رو سازمان «سیا» سریعادستور داد که هواپیما به محض ورود به خاکآمریکا در اولین فرودگاه این کشور MAY به زمینبنشیند، تا یوسف را دستگیر کنند.
عکس العمل "جک استراو" وزیر سابق امور خارجه بریتانیا:
استراو به ناچار وقتی متوجه شد که دولتآمریکا استیونس را در اولین فرودگاه این شهربازداشت کرد، به ناچار سیاستهای دولت آمریکارا مورد سرزنش قرار داد.
اتهام همکاری با القاعده:
در 29 سپتامبر 2004کالین پاول وزیر امورخارجه آمریکا اعلام کرد که"کت استیونس" با گروههای تروریستی ضدآمریکایی همکاری دارد و علت دیپورت وی ازآمریکا نیز همین امر اعلام شد.
پاول، یوسف اسلام را متهم به داشتن ارتباط با«طارق رمضان» فعال مسلمان که او هم یک ماهپیش از آمریکا دیپورت شده بود، کرد. کالین پاولگفت: «که ما حق داریم از ورود آدمهایتروریست به خاک کشورمان جلوگیری کنیم. ماباید از سالم بودن این افراد مطمئن شویم».
در این حال برخی منابع آمریکایی اعلامکردند که علت دیپورت شدن یوسف اسلام تشابه اسمیاش با یک شخص دارای پرونده در FBIمبنی برفعالیتهای تروریستی است.
اما به هرحال، بسیاری معتقدند که مسلمان بودن اینخواننده علت اصلی خصومت مقامات آمریکاییبا وی بوده است. یوسف اسلام سالهاست کهبرای صلح جهانی فعالیت میکند و این فعالیتهااز چشم هیچکس پوشیده نیست.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی تاب ( دوشنبه 89/3/3 :: ساعت 3:52 عصر )
»» رژیم صهیونیستی به دنبال یهودی سازی حرکت طالبان است
|
|
|
|
|
رژیم صهیونیستی به دنبال آثار "اسباط " در قبایل "پشتو " در افغانستان است که خاستگاه حرکت طالبان میباشد.
رژیم صهیونیستی به دنبال یهودی سازی ملتهای جهان است...به نظر شما کشور بعدی که مردم آن از بازماندگان یهود می باشند کجاست؟ از جنوب و وسط آسیا گرفته تا روسیه و اتیوپی و هند و نیجریه و برخی از جزایر پراکنده در اقیانوسها و ... اسرائیل به این ترتیب قبایل مختلف سرگردان بشری را نبش قبر کرده و پس از القاء یهودی بودن به آنها برای اهداف صهیونیستی خود آنها را به فلسطین اشغالی آورده تا به عنوان سربازان آخرین جنگ در خدمت اهداف صهیونیسم جهانی و راه انداختن جنگهای خونین در منطقه علیه مسلمانان و تسلط بر خاورمیانه از آنان سوء استفاده نماید.پول، مسکن، هویت اسرائیلی و همه امکانات مادی تنها در مقابل کوچ کردن به ارض موعود! رژیم اسرائیل بیش از دو هزار سال است که در جای جای کره زمین دنبال فرزندان گم شده قوم بنی اسرائیل و یهودا میگردد و آخرین قبایلی که به ارض موعود قدم میگذارند را از بین پشتوهای هند و افغانستان و پاکستان انتخاب خواهد کرد. مسلمانان طالبان که سالهاست با آمریکا و هم پیمانان آن از جمله اسرائیل می جنگند گروه دیگری از قوم برگزیده یهود هستند که به سرزمین موعود قدم خواهند گذاشت! دولت عبری در حال انجام تحقیقات علمی در باره ریشه یهودی پشتوها می باشد و نتیجه آن ظرف مدت کمتر از یک سال اعلام خواهد شد ! رژیم صهیونیستی با تکثیر و اشاعه اسرائیلیات و دروغهایی نظیر " نوادگان دهگانه سرگردان " که قبایلی از بنی اسرائیل بوده اند که پس از ویرانی اسرائیل در 2700 سال گذشته به دست آشوریان از اسرائیل هجرت کردند به دنبال یافتن گروههای جدید بشری برای پر کردن شهرکهای در دست ساخت خود می باشد تا بدین وسیله کشور دروغین یهودی را به حساب بیرون راندن فلسطینیان از سرزمینهایشان توسعه دهد. اسرائیل این روایات را به کتب مقدس دینی و متون دینی قدیم نسبت میدهد که ادعا میکنند قبایلی از یهودیان در تاریخ فوق به مکانهای مختلف هجرت و در آن مسکن گزیدند اما حکومتهای اسرائیلی پیاپی این روایات دروغین را به عنوان حقایق تاریخی برای جذب هزاران نفر از سراسر جهان از نژادها و ریشههای مختلف و یهودیسازی و جایگزین کردن آنان در فلسطین اشغالی مورد بهرهبرداری سیاسی قرار داده است. و آخرین بهانهای که قصد دارد پس از اعلام نقشه بیرون راندن هفتاد هزار فلسطینی از کرانه غربی عملی سازد، جایگزین کردن قبایل مسلمان پشتو در افغانستان و پاکستان و هند پس از القای یهودی بودن آنان، در سرزمینهای اشغالی فلسطین است . در نتیجه غالبیت اعضای حرکت طالبان پشتو در حقیقت همان یهودیان اسرائیلی هستند. وزارت خارجه اسرائیل اخیراً بورس تحصیلی را به یک دانشمند علم ژنتیک هندی به نام " شاهناز علی " اعطا کرده تا تحقیقی را در مورد ثابت کردن اینکه پشتو ها از نژاد و ریشه یهودی هستند انجام بدهد. این دانشمند هم اکنون در حیفا مستقر است و در یک مرکز تحقیقات تکنولوژی اسرائیلی به نام "تکنیون اسرائیل " باهمکاری تعدادی از پژوهشگران یهودی متخصص در علم ژنتیک بر روی تحقیق بر اصول و ریشههای یهودیان جهان مشغول تحقیق میباشد. این دانشمند هندی نمونههایی از خون برخی افراد قبیله "باثان " موجود در منطقه "ملیح آباد " در نزدیکی "لاکناو " در استان "اتر بردیش " در شمال هند را جمع آوری نموده است. این استان بزرگترین استان هند به لحاظ سکانی میباشد و بالغ بر 190 میلیون نفر جمعیت دارد. اسرائیلیها معتقدند که افراد قبیله "باثان " در هند یا همان "پشتو "های پاکستان و افغانستان متعلق به یکی از نوادگان قبیلههای سرگردان بنی اسرائیل میباشند و ترجیحاً متعلق به قبیله افرایم هستند که در جنوب آسیا پراکنده شدند. بر همین اساس لیبرمان وزیر خارجه رژیم صهیونیستی تصمیم گرفت تا شکها را به یقین تبدیل کرده و اسطوره را به واقعیت بدل سازد و لذا بودجه مالی هنگفتی را برای تحقیق بر روی این طرح علمی اختصاص داد که نتایج آن حداکثر کمتر از یک سال آشکار خواهد شد. این اولین باری است که حکومت اسرائیل رسماً به موضوع ریشه و نژاد پشتونها اهتمام نشان میدهد. روزنامههای اسرائیلی ضمن استقبال از این موضوع و ابراز شگفتی از این اقدام دولت اظهار کردند که موضوع یهودی بودن نژاد پشتون موضوعی قدیمی است و حتی قبایل مسلمان هم به آن اعتراف دارند و این روایات را نقل میکنند ولی به خاطر موضع امروزی خود در مقابل اسرائیل آن را مخفی میکنند ! روزنامه جیروزالیم پست در مقالهای در این خصوص از قول دومین رئیس جمهور اسرائیلی بنام اسحاق بن زفی ( سال 1957) میگوید: هجرت یهودیان به سوی افغانستان از زمان سامره آغاز شد زمانی که آشوریان در سال 719 قبل از میلاد بر آنان غلبه کردند. این روزنامه همچنین ادعا نموده که "زاهر شاه " ( آخرین پادشاه افغانستان) یک بار اعتراف نموده است که خاندان پادشاهی افغانستان از ریشه قبیله بنیامین بنی اسرائیل میباشند. همچنین روزنامه "تایمز آو ایندیا " از قول پژوهشگر تحقیقات هندی - یهودی " نافراس آفریدی " که اولین شخصی بود که نظریه تقارب بین قبیله "باثان " و یهودیان را ارائه داد میگوید: وی امیدوار است که پیشرفت تحقیقات ژنتیکی جدید بتواند بطور علمی ثابت کند که نظریه وی صحیح بوده است. آفریدی معتقد است نتایج این تحقیق میتواند در بهبود روابط بین یهودیان و مسلمانان تاثیر گشتردهای بگذارد. محقق هندی "شاهناز علی " از هر گونه اظهار نظر تا آشکار شدن کامل نتیجه تحقیقات خودداری کرده و میگوید: حداقل سه ماه برای اظهار نظر اولیه در این خصوص نیاز دارد. در همین راستا و برای اثبات نظریه تقارب بین مسلمانان پشتو و یهود، روزنامههای انگلیسی " ابزرور " و " گاردین " دعا نمودهاند که برخی عادات و رسوم مشترک بین قبایل پشتو و یهودیها وجود دارد و از جمله برخی اسامی مثل "یوسفزای " که به معنای فرزندان یوسف است و "افریدی " که مشتق از افراییم است. همچنین پشتوها در روز شنبه مقدس شمع روشن میکنند و از خوردن غذا خودداری میکنند و از خیمه پارچهای برای جشن عروسی استفاده میکنند که عروس و داماد زیر آن میایستند و برخی تشابهات نیز در لباسهای آنها وجود دارد.اما کارشناس افغانی حبیب الله رفیع در این رابطه در مصاحبهای با شبکه بی.بی.سی در ماه گذشته و به زبان فارسی گفت: پشتوها از قبایل آریایی اصیل هستند و آنچه درباره ریشه یهودی پشتوها گفته میشود تنها نظریهای بر اساس اسطورههای قومی است و دلیل آریایی بودن پشتوها براساس نظریه علمی است که دانشمندان علم انتروپولوجی و باستان شناسی و دانشمندان زبان شناس ثابت نمودهاند و معتقدند که زبان پشتو یکی از زبانهای آریایی است. اما رژیم اسرائیل بر اساس شعار "اسرائیل وطن تاریخی یهودیان است و باید همه شعوب یهودی از انحاء نقاط عالم در آن جمع شوند تا در صلح و خوشبختی در سرزمین اجدادی خود زندگی کنند " قصد دارد با کمک حرکتهای صهیونیستی منتشر در سراسر جهان مجموعههایی را از قبایل هندی و اتیوپیایی و روسی و برخی جزایر دورافتاده جذب و با القای یهودی بودن نژادشان، آنها را در سرزمینهای اشغالی فلسطین جای دهد. در زمانی که رژیم صهیونیستی مشغول تخریب خانههای فلسطینیان و طرد آنان از شهرها و روستاهای فلسطین بود، حکومت اولمرت در سال 2008 بیش از هفت هزار شهروند هندی را به بهانه ارتباط آنها با یکی از فرزندان سرگردان بنی اسرائیل به فلسطین اشغالی مهاجرت داد. و در اواخر سال میلادی گذشته نز تعداد 81 شهروند اتیوپیایی پس از اقرار به دین یهودی به اسرائیل آورده شدند. لازم به ذکر است که بیشتر قبایل فقیر در هند و اتیوپی به امید پاداشهای مالی و فرار از شرایط سخت زندگی که در آن اسیر هستند به اسرائیل پناهنده میشوند. در این موارد کمیته اسرائیلی مربوطه از انجام آزمایشات ژنتیکی برای اثبات یهودی بودن این اشخاص خودداری کرده و با پرداخت مبالغ مالی چشمگیر آنها را به سوی سرزمین موعود! هدایت میکند. از هنگامی که اسرائیل شروع به ترویج این روایت "فرزندان دهگانه سرگردان بنی اسرائیل " کرده است، بسیاری ادعا کردهاند که متعلق به این قبایل دهگانه هستند و اسرائیل نیز ضمن تایید گفتههای آنان اظهار میدارد با توجه به پراکنده شدن افراد این قبایل دهگانه در نقاط مختلف زمین، همه احتمالات درست است و هر کسی که مایل است به سرزمین آباء و اجدادی خود بازگردد با استقبال گرم مواجه خواهد شد. بر اساس این روایات ادعایی، قبایل فرزندان دهگانه بنی اسرائیل در جنوب آسیا و خصوصاً در هند و مومبای و احمدآباد و در پاکستان (کراچی و پیشاور) و قبیله بنومناشی در شمال هند هستند. بنی اسرائیل در اتیوپی معروف به یهودیان فلاشا هستند و یهود بخاری در وسط آُسیا و یهودیان فارس در ایران و "ایبغو " در نیجریه و "بیت اسرائیل " در "غانا " و "شعب کیانگ " در چین و "ماکویا " در ژاپن و اسرائیلیهای ساکن در بریتانیا نیز از این گروه میباشند. بر طبق روایات بنی اسرائیل تنها دو قبیله بنیامین و یهودا در سرزمین فلسطین باقی ماندند. به نظر میرسد رژیم صهیونیستی قصد دارد پس از انجام نقشههای شوم خود در تخریب و ویران ساختن افغانستان بدست حرکت منحرف طالبان، باقیمانده این گروه را با ادعای یهودی بودن جذب اهداف پلید صهیونیسم جهانی کرده و از خوی جنگجویانه آنان برای پیشبرد اهداف بعدی خود در منطقه علیه مسلمانان استفاده نماید. همانگونه که سالهاست از بهائیت و وهابیت علیه شیعان و اهل سنت و تحریک علیه آنان و ترویج افکار شیطانی تکفیری که منجر به قتل عام مسلمانان شیعه و سنی در عراق و افغانستان و پاکستان شده است، سود برده است. | | |
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی تاب ( شنبه 89/2/4 :: ساعت 9:56 صبح )
»» افشا برنامههای جریان فتنه برای سال 89
افشا برنامههای جریان فتنه برای سال 89
جوان به بخشی از برنامه های تدوین شده جریان فته برای سال 89 دست یافت.
بخشی از این برنامه ها عبارتند از:
باید به سمت صنوفی مثل معلمان ، کارگران و اقشارپائین دستی برویم و این قشر هارا با رژیم در گیر نمائیم .
• باشایعه پراکنی جامعه را ملتهب وشکننده و به باور برسانیم و آماده پذیرش خواسته هایمان نمائیم
• به ظواهر تکیه کنیم و خودرا مذهبی و موافق اسلام نشان دهیم ، حتی هواداران لائیک جنبش .
• تا حد ممکن هرگونه ارتباط جنبش با بیگانه را توجیه وانکار نمائیم .حربه رژیم را کند و بلا موضوع کنیم
• رازبزرگ ورمز موفقیت پیروزی 57 اعتصابات سراسری بود ،این مهم را باید متحقق نمائیم .
• این دولت باید ضعیف و ناکارآمده نشان داده شود ، با هر اهرمی باید این نتیجه گیری را بدست بیاوریم.
• باید این رژیم را خسته نمائیم ، تاباما زندگی کند یا برود کنار ، فشار بیاوریم که برود کنار .
• انزوای بین المللی و فشارهای خارجی فرصت مناسبی برای ما و برنامه هایمان فراهم می آورد .
• با تبلیغات و گرفتن فضای مجازی باید نیروهای ریزش کرده دوباره جذب شوند ، ما به طرح هایی نیازمندیم .
• مردم ایران همیشه تاریخ از مظلوم دفاع کرده اند ، این مظلوم ما باید باشیم .
• جدیت خودتان را بیشتر روی میر حسین و خاتمی متمرکز کنید
• نماد ما همچنان سبز است ، در هر فرصتی از این نماد استفاده خواهیم کرد
• حضور در مناسبتها ی ملی و مذهبی تنها راه ابراز وجود ما می باشد .
• در بحث ها اعلام کنید ما کشوری عاری از مخالفت با دولتها وکشورهای دیگر و صلح طلب و بدور از مناقشات منطقه ای می خواهیم ، جنگ و اشغال دیگر کشورها به خودشان مربوط است .
• در شعارهایمان منافع دراز مدت جنبش را در نظر بگیریم ، خودداری بیشتری از خود نشان بدهیم و نیازی نیست آنچه فکر می کنیم را به زبان بیاوریم
رجانیوز
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی تاب ( چهارشنبه 88/12/26 :: ساعت 8:14 عصر )
»» شیطان پرستی 1
1. تعریف کلی
سالهای پس از رنسانس را میتوان به سالهای افسار گسیختگی جهان غرب در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی و جنبههای متعدد منتهی به روابط انسانی توصیف کرد .
پس از برداشته شدن یوق تعالیم متعصب کلیسای کاتولیک از گردن انسان غربی ، چند کنش عمده فکری و فلسفی شکل گرفت که شرح آن در حوصله این مقال نمیگنجد ، لکن آنچه قابل توجه است ، رویکردهای متفاوت به مساله انسان و رابطه او با خدا است که زمینههای شکلگیری بسیاری از جریانهای فلسفی را فراهم آورد.
نکتهای که نباید از ذهن دور بماند ،تاثیرات گسترده مکاتب یونانی و شرقی بر اندیشه متفکران غربی است .
در هر حال با در نظر گرفتن موارد فوقالذکر دامنه انتقادگرایی به مباحث اصلی توحیدی یعنی جایگاه خدا ، انسان و شیطان نیز رسید .
قرنها بعد یعنی در سالهای آغازین قرن بیستم برخی از عناصر فاسدالاخلاق با اتکا به گرایشات و نظریات توراتی و پروتستانی به صورت مخفیانه جریان «شیطانپرستی» را با ویژگیهایی همچون گناهگرایی، قتل، تجاوزات جنسی، هدم اصول اخلاقی، بیتوجهی به مسائل توحیدی و ... پایهگذاری کردند .
اگرچه فطرت خداجوی انسانی عاملی بازدارنده در تمایل یافتن تعداد وسیعی از افراد جامعه انسانی به این جریان شده ، لکن استفاده از موسیقیهای جذاب و متنوع ، انجام اعمال خارقالعاده و دور از ذهن ، تهیشدن انسانی غربی و عصر جدید از معنویت و اتصال به منبع فیض موجبات گرایش افراد اندکی را به این گروهها فراهم آورد .
نکته حائز اهمیت آن است که علیرغم عدم استقبال عمومی از عضویت در گروههای شیطانپرستی ، آموزهها و تعالیم گمراهکنندهای توسط ایشان و به وسیله ابزارهایی که در اختیار ایشان توسط قدرتهای بزرگ سیاسی قرار گرفته ، منتشر شده و میشود و این گروهها در سراسر جهان همواره به عنوان کانون های فحشا و فساد شناخته میشوند .
سال 1960 را میتوان به صورت جدی آغاز دور جدید حیات و فعالیت شیطانپرستان در آمریکا دانست (1) ، صرفنظر از انواع شیطانپرستی که طی سالیان متمادی باستانی همچون یونان ، عراق ، ایران و ... وجود داشته است . هدف این پژوهش بررسی و مطالعه جریان خاص شیطانپرستی مسیحی است که در سال 1960 میلادی رسماً در کشور آمریکا فعالیت خود را به عنوان یک فرقه و مکتب آغاز کردهاست.
نکته ضروری نقش قابل توجه یک مامور شناخته شده سازمان مرکزی جاسوسی آمریکا در شکلگیری جریان مذکور میباشد که طی پژوهش به آن اشاره خواهد شد .
2. شیطانپرستی دینی (2)
اگرچه ضروری است که متذکر شویم اینکه اساساً آیا میتوان شیطانپرستی را دینی خواند ، محل سوالهای جدی است ، لکن با توجه به اینکه در اغلب کشورها چنین دستهبندی ارائه شده است از عنوان « شیطانپرستی دینی » عیناً استفاده میشود .
مبنای بنیادین این نوع از گرایش به شیطانیسم ، پرستش یک نیروی ماوراء الطبیعه اساطیری و یا چند خدایی میباشد . عمده پیروان آن به « خدایان » رم باستان ، الهههای شرقی و ... گرایش دارند . (3)
اما رکن اصلی این نوع نیز مانند سایر انواع تاکید بر پرورش استعدادهای شخصی انسان و در حقیقت خودپرستی است .
3. شیطانپرستی فلسفی
این نوع گرایش عبارت است از اینکه محور و مرکز عالم انسان است» این شاخه از شیطانپرستی به پایهگذاری این فرقه به نام « آنتوان لاوی »(4) نسبت داده میشود .
این نوع شیطانگرایی نیز مانند دو نوع دیگر یعنی دینی و گوتیک از مبنای اعتقادی یهودیت نشات گرفته است .
آشنایی گذرا با « آنتوان لاوی » نام کامل وی « آنتوان شزاندر لاوی » (Anton Szandor Lavey) میباشد . وی در یازدهم آوریل سال 1930 میلادی در شیکاگو آمریکا متولد و به همراه خانوادهاش به سانفرانسیکو عزیمت نموده و تا زمان مرگش در آنجا ساکن میشود .
وی شخصیتی ناهنجار و ناسازگار بوده که در سن 17 سالگی ضمن فرار از تحصیل و حضور در خانه به عنوان خدمه و دلقک به یک سیرک میپیوندد .
لاوی در سال 1950 میلادی در دایره جنایی پلیس آمریکا به عنوان عکاس جنایی مشغول به کار میشود (5) که تاثیرات عمدهای را نیز میپذیرد .
آنتوان در سال 1952 با « کارول لنسیگ » ازدواج میکند اما بنابر دلایلی اعم از عدم التزام به اصول اولیه اخلاقی و پایبندی به روابط خانوادگی و شیفتگی به زن دیگری به نام « داین هگارتی » از همسر اولش جدا شده و از سال 1960 به بعد روابط نامشروعی را با وی آغاز میکند . لاوی یک فرزند نامشروع از هگارتی که هرگز با وی ازدواج نکرد را به دست میآورد .
وی همچنین علاقه وافری به نوازندگی پیانو داشته و طبق اطلاعات موجود در همین سالها روابط جدی و پردامنه را با برخی عناصر سازمان (CIA) همچون « مایکل آکینو » (6) برقرار میکند .
این فرد مرتبط با سازمان جاسوسی آمریکا در تاریخ 30 آوریل 1966 در حال که برای جمعی از اعضای حلقههای سری « دایره اسرارآمیز » با سری تراشیده سخن میگفت ، مدعی بنیانگذاری « کلیسای شیطان » شد .
نامبرده کتابی را تحت عنوان « انجیل شیطان » و کتاب دیگری نیز با نام « آئین پرستش شیطانی » به چاپ رساند . روز مرگ لاوی با نام « هالووین » در آمریکا شناخته میشود .
4. شیطانپرستی گوتیک (7)
این نوع شیطانگرایی نیز مانند دو نوعی که در گذشته اشاره شده نوعی از شرپرستی با اشاره به تاریکی و از کثیفترین فرقه انحرافی به حساب میآید . در موسیقی متالیکا نیز سبکی به نام گوتیک وجود دارد .
کثیفترین اعمال مانند خوردن نوزادان ، تجاوزات جنسی و ... به این گروه نسبت داده میشود. (گرچه گفتنی است برای تمام گروههای شیطانی این اعمال از واجبات به حساب میآید.) میل و درخواست به « برگشت تاریکی » در این شاخه بارز است . همانند اعضای گروه « آکنکار » که با لباسهای تیره به غارها و تاریکیها برای فریاد کشیدن پناه میبرد.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی تاب ( شنبه 88/12/1 :: ساعت 12:10 عصر )
»» فرقه ضاله کابالا در ایران
صدای شیعه : اخیراً در شهرهای بزرگی چون تهران واصفهان، گروههایی با اندیشه های مشابه به یک فرقه انحرافی یهودی وصهیونی ظهور کرده اند که با اغفال جوانان وبا استفاده از شیوه های مدرنی در پی انحراف جوانان از آیین وکیش وفرهنگ ملی واسلامی شان هستند. این گروهها باتعالیم عجیب ودر عین حال کاملاً مدرن در پی شکل دهی به یک فرقه جدید و به نوعی دینی نه متعلق به هزاران سال قبل که دینی متعلق به هزاره سوم هستند.
به ادعای برخی از اعضای این گروه این افراد در پی طرح ریزی شیوه ای نو برای دین داری هستند ولی نه به سبک فعلی ودر قالب ادیانی چون اسلام،مسیحیت که مطابق و به روز شده با اتفاقات واوضاع واحوال روز اجتماع وجهان.
عموماً این گروهها به صورت زیر زمینی و کاملاً خصوصی مشغول فعالیت هستند و در برنامه هایی مفرح برای جوانان از انواع شیوه ها چون موسیقی،ترقص،می خوارگی، و شیوه های غیر اخلاقی جنسی برای جذب وحفظ اعضای گروه بهره می برند.
اما در پیگیری های بعمل آمده مشخص شد که این گروه بیشتر متاثر از افکار وآرای گروهی به نام کابالیست ها هستند که ظاهراً دارای ریشه هایی یهودی هستند، با این تفاوت که در ایران با رنگ وبویی ملی در پی تشکیل این گروهها هستند.
این هشداری جدی به مسئولین است تا در این وانفسای دنیای جدید با این گروهها که عموماً التقاطی وانحرافی هستند برخورد کنند ومانع از انحراف جوانان به سمت این فرقه های نوظهور مدرن شوند.چه این فرقه ها رنگ وبو شکل وشیوه ای جوان پسند و نو را به همراه خود دارند واین باعث سهولت فریفته شدن جوانان خواهد شد.
به همین منظور وبرای اشنایی با آرا و افکار این گروهها و در گردآوری اطلاعات به معرفی این گروه پرداخته میشود تا در صورت برخورد با این افراد مشخصات وویژگی های انان قابل شناسایی باشد:
*کابالا: یا کبالا یا قبالا(در عبری: ????????، انگلیسی Kabbalah ) به معنای «دریافت» و به معنی واقعی کلمه «رسم رسیده» است. کابالا تفسیر رمزگونهای از کتابهای مقدس عبری است.
کابالا نامی است که بر تصوف یهودی اطلاق میشود و تلفظ اروپایی قبّالاه عبری است به معنی قدیمی و کهن. این واژه به شکل قباله برای فارسی زبانان و عربها است. بیشتر یهودیان ارتودوکس به آئین کابالا (کابالیسم) اعتقاد دارند. بر اعتقاد هواداران و معتقدین به آئین کابالا، فهمیدن و درک رموز مخفی درآئین کابالا، باعث میشود تا انسان بصورت روحانیواری به خدا نزدیکتر شود و بدین ترتیب بشریت، قدرت والایی از رموز مخفی خدا که برای دیگر انسانها پوشیده است، را پی میبرد.
تاریخچه اصطلاح نام «کابالیسم» به درستی مشخص نیست و مورد اختلاف است. برخی سلیمان ابن جبرئیل (???? - ????) میلادی و برخی کابالیست اسپانیولی قرن سیزدهم، بهیا بن آشر را اولین اشخاصی میدانند که آئین مخفی و سری عهد عتیق را «کابالا» نامیدند. با این وجود مدارک و منابع بسیار قدیمی که برخی ازآنها به قرن دوم میلادی بازمیگردند، وجود دارند که حاکی از نامهایی بجز «کابالا» بر آئین فوق هستند. با این وجود همکنون اصطلاح «کابالا» وصف کننده تمرین آئین و دانش محرمانه یهود است.
از مصر باستان تا کابالا
بنیاسرائیل زمانی که موسی(ع) هنوز در قید حیات بود شروع به ساختن شبه بتهایی از آنچه در مصر دیده بودند کردند و به عبادت آنها پرداختند و پس از مرگ موسی(ع) دیگر ترسی از برگشتن از دین و انحرافات نداشتند. مسلماً این موضوع را نمیتوان به همه یهودیان تعمیم داد، لذا بعضی از آنان بتپرستی مصر باستان را پذیرا شدند. در واقع آنان عقاید «کاهنان مصر» (جادوگران فرعون) را که بنیاد عقاید اجتماعی آن زمان را تشکیل میداد ادامه دادند و ایمان خود را کنار گذاردند. عقایدی که یهود از مصر باستان با آن آشنا گردید «کابالا» نام داشت. ساختار کابالا درست مانند نظام کاهنان مصر، سری و درونی بود و اساس آن را جادوگری تشکیل میداد.
جالبتوجه است که توضیح کابالا دربارة آفرینش با آنچه در تورات موجود است، کاملاً متفاوت میباشد و تفسیری مادیگرا و مبتنی بر عقاید مصر باستان بوده و به وجود ابدی ماده عقیده دارد. «مورات از جن» فراماسون ترک در این باره میگوید:
پیداست که کابالا سالها قبل از تورات به وجود آمد. مهمترین بخش تورات نظریهای دربارة پیدایش جهان است. این تئوری با داستان آفرینش مذاهب توحیدی بسیار متفاوت میباشد. بر اساس کابالا در آغاز آفرینش چیزهایی به نام «سفیراث» و به معنای «دایره» یا «مدار» با ویژگیهای مادی و غیرمادی به وجود آمدند. تعداد آنها ?? تا بود. ده تای اول نمایانگر منظومة شمسی بودند و بقیه نمایانگر انبوه ستارگان فضا این مشخصه کابالا نشان میدهد که به اصول اعتقادی نجومی مربوط است… . بنابراین کابالا از مذهب یهود بسیار فاصله دارد و بیشتر با مذاهب مرموز و کهن شرق مرتبط است.
یهودیان با پذیرش عقایدی سری و مادیگرای مربوط به مصر باستان که بر جادوگری استوار بودند، از احکام تورات چشمپوشی نمودند. ایشان شعائر و آداب سحرآمیز دیگر بتپرستان را پذیرا شدند و در نتیجه کابالا به تعالیمی پنهانی در یهودیت مبدل شد، اما با تورات مغایر بود. «نستا، اچ، وبستر» نویسنده انگلیسی کتاب جوامع مخفی و جنبشهای ویرانگر مینویسد:
جادوگری را که ما میشناسیم کنعانیان قبل از اشغال فلسطین توسط بنی اسرائیل اجرا میکردند. مصر، هندوستان و یونان نیز طالعبینان و غیبگویان خود را داشتند. یهودیان با وجود لعن و نفرینهایی که در قانون موسی(ع) علیه جادوگری وجود دارد با نادیده گرفتن هشدارها، گرفتار این بیماری مسری شدند و با تدبیر خود سنت مقدسی را که به ارث برده بودند با عقاید جادوگری که از دیگر اقوام وام گرفتند، مجروح ساختند همزمان جنبة فکری کابالای یهودی از فلسفة مجوسیان ایران، نئوافلاطونیان و نئوفیثاغورثیان گرفته شد. پس مباحث ضد کابالاها که میگویند آنچه ما امروز از کابالا میدانیم صددرصد یهودی نیست توجیه پذیر است.
در قرآن آیهای وجود دارد که به این موضوع اشاره میکند. خداوند میگوید بنیاسرائیل تشریفات و آیینهای جادوگری و شیطانی را از منابعی خارج از مذهب خویش گرفتند؛
یهود از کار و امداد جادوگری که شیاطین در عصر سلیمان برای مردم میخواندند و یاد میدادند پیروی میکردند [و آنها را برای پیشبرد مقاصد خود به کار میگرفتند] سلیمان هرگز به سحر و کفر آلوده نشد، لیکن شیاطین کفر میورزیدند و مردم را سحر و جادوگری تعلیم میدادند و [نیز یهود] از آنچه بر دو فرشته بابل به نامهای «هاروت» و «ماروت» نازل شد، پیروی میکردند. [آن دو فرشته از طریق باطل کردن سحر، ناچار شیوة کار ساحران را به مردم یاد میدادند.] و به هیچ کس چیزی یاد نمیدادند مگر اینکه قبلاً به او میگفتند: «ما وسیلة آزمایش شما هستیم، کافر نشوید و از این تعلیمات استفادة ناصواب نکنید.» ولی مردم از آن دو فرشته چیزهایی از جادوگری می آموختند که میتوانستند میان زن و شوهر جدایی بیفکنند. آنها [علی رغم نصایح فرشتگان] همان درسهایی را میآموختند که به جای سود برای آنها ضرر داشت ولی جز به اذن و خواست خداوند نمیتوانستند به آدمها ضرری بزنند و آنها خود میدانستند که هر کس خریدار متاع جادو باشد در آخرت بهرهای از بهشت نصیب او نخواهد شد و بسیار بد بود بهایی که [آیندة] خود را بدان میفروختند، اگر عقل خود را به کار میبستند.
این آیه اعلام میکند که برخی یهودیان، با آنکه میدانستند با کار خود در آخرت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت، آداب جادوگری را آموختند و پذیرا شدند. بنابراین از قانون خداوند گمراه گشتند و با فروش روح خود به بتپرستی گرفتار شدند (عقاید جادویی) و به عبارت دیگر ایمان خود را رها کردند.
حقایق این آیه مهمترین خصوصیات یک جدال را در تاریخ یهود شرح میدهد. در این جدال از یک سو پیامبرانی که از سوی خدا برای یهودیان فرستاده شده بودند و پیروان آنان قرار داشتند و از سوی دیگر یهودیان مغرض که برخلاف فرمان خداوند عمل کردند، به تقلید از فرهنگ شرکآمیز پرداختند و به جای پیروی از قانون خداوند از آداب فرهنگی آنان پیروی نمودند.
اصول الحادی که به تورات افزوده شد
قابل توجه است که در کتاب عهد قدیم (کتاب مقدس یهودیان) به گناهان یهودیان منحرف اشاره شده است. در کتاب غمیا، که نوعی کتاب تاریخی در میان عهد عتیق میباشد، یهودیان به گناهان خویش اعتراف و چنین به توبه مینماید:
و بنیاسرائیل خویشتن را در جمیع غرباء جدا نموده، ایستادند و به گناهان خود و تقصیرهای پدران خویش اعتراف کردند و در جای خود ایستاده، یک ربع روز کتاب تورات «یهوه» ـ خدای خود ـ را خواندند و ربع دیگر را اعتراف نموده و یهوه ـ خدای خود را عبادت نمودند و شیوع و بانی و قدیئیل و شنیا و بنی و شربیا و بانی و کنانی بر زمینه لاریان ایستادند و به آواز بلند نزد یهوه خدای خویش استغاثه نمودند.
و آنان [پدران ما] بر تو فتنه انگیخته و تمرد نموده، شریعت تو را پشت سر خود انداختند و انبیای تو را که برای ایشان شهادت میآورند، تا به سوی تا بازگشت نمایند، کشتند و اهانت عظیمی به عمل آوردند. آنگاه تو ایشان را به دست دشمنانشان تسلیم نمودی تا ایشان را به تنگ آورند و در حین تنگی خویش نزد تو استغاثه نمودندو ایشان را از آسمان اجابت نمودی و بر حسب رحمتهای عظیم خود نجات دهندگان به ایشان دادی که ایشان را از دست دشمنانشان رهانیدند. اما چون استراحت یافتند، بار دیگر به حضرت تو شرارت ورزیدند و ایشان را به دست دشمنانشان واگذاشتی که بر ایشان تسلط یافتند و چون باز نزد تو استغاثه نمودند ایشان را از آسمان اجابت نمودی و بر حسب رحمتهای عظیمت بارهای بسیار ایشان را رهایی دادی و برای ایشان شهادت فرستادی تا ایشان را به شریعت خود برگردانی اما ایشان متکبرانه رفتار نموده اوامر تو را اطاعت نکردند و به احکام تو که هر که آنها را به جا آورد از آنها زنده میماند، خطا ورزیدند که و دوشهای خود را معاند و گردنهای خویش را سخت نموده اطاعت نکردند.
… اما بر حسب رحمتهای عظیم خود تمام ایشان را فانی نساختی و ترک نمودی زیرا خدای کریم و رحیم هستی. و الان ای خدای ما، ای خدای عظیم، جبار و مهیب که عهد و زحمت را نگاه میداری، زنهار تمامی این مصیبتی که بر ما و بر پادشاهان و سروران و کاهنان و انبیا و پدران ما و بر تمامی قوم تو از ایام پادشاهان آشور تا امروز مستولی شده است در نظر تو قلیل ننماید. و تو در تمامی این چیزهایی که بر ما وارد شده است عادل هستی زیرا تو به راستی عمل نمودی اما ما شرارت ورزیدهایم. و پادشاهان و سروران و کاهنان و پدران ما به شریعت تو عمل ننمودند و به اوامر و شهادت تو که به ایشان امر فرمودی گوش ندادند. و در مملکت خودشان و در احسان عظیمی که به ایشان نمودی و در زمین وسیع و برومند که پیش روی ایشان نهاده تو را عبادت ننمودند و از اعمال شنیع خویش بازگشت نکردند.
این عبارات میل بعضی از یهودیان را به بازگشت به ایمان به خدا شرح میدهد اما در طول تاریخ یهود به تدریج بخش دیگری قدرت یافت و توانست بر یهودیان چیره شود و بعدها خود مذهب را کاملاً دگرگون ساخت. به همین دلیل در تورات و در دیگر کتب عهد قدیم، علاوه بر آنچه در بالا ذکر شد، عناصری وجود دارد که از تعالیم بدعتآمیز بتپرستان نشأت گرفتهاند. به عنوان نمونه؛
ـ در کتاب اول تورات گفته شده «خدا جهان را در شش روز از هیچ آفرید.» این درست و از وحی اولیه به دست آمده است. اما سپس میگوید: «خدا در روز هفتم به استراحت پرداخت.» این بخش ادعایی کاملاً ساختگی است و با عقیده الحادی که صفات انسانی را به خداوند نسبت میدهد منطبق میباشد. خداوند در آیهای از قرآن میگوید:
و ما آسمانها و زمین و آنچه را که بین آنهاست، در مدت شش روز آفریدیم و این کار بر ما سخت و خستگیآور نبود.
ـ در دیگر بخشهای تورات نیز نوشتههایی وجود دارد که با احترام شایسته مقام خداوند سازگاری ندارد، به ویژه بخشهایی که ضعفهای انسان به دروغ به خداوند نسبت داده شدهاند و خداوند مسلماً فراتر از اینهاست. این نوع قائل شدن جنبة انسانی برای خداوند شبیه عمل کافران است که ضعفهای بشری را به خداوند موهوم خود نسبت میدادند.
یکی از این ادعاهای کفرآمیز آن است که ادعا میکند یعقوب(ع) ـ جد بنیاسرائیل ـ با خداوند کشتی گرفت و پیروز گشت. روشن است که این داستان برای بخشیدن برتری قومی به بنیاسرائیل و به تقلید از احساسات نژادپرستانه شایع در میان کافران ساخته شده است.
ـ در کتاب عهد قدیم گرایش به معرفی خدا به عنوان خدای یک قوم خاص وجود دارد که تنها خدای بنیاسرائیل است، با اینکه خداوند، رب و پروردگار جهان و همة انسانها میباشد. اندیشه مذهب قومی در کتاب عهد قدیم با گرایشات الحادی که در آن هر قبیله خدای خود را عبادت میکند، مطابقت مینماید.
ـ در بعضی کتب عهد قدیم، به عنوان نمونه کتاب یوشع بن نون(ع)، یهودیان به انجام اعمال خشونتآمیز و موحش علیه غیریهودیان امر شدهاند. فرمان به قتلعام مردم بدون توجه به زنان و کودکان یا سالخوردگان داده شده است. این نوع وحشیگری بیرحمانه کاملاً برخلاف عدالت خداوند است و یادآور بربریت فرهنگهای ملحدی که خدای اسطورهای جنگ را میپرستیدند، میباشد. چرا این عقاید به تورات رسوخ کردهاند؟ حتماً باید منبعی برای آنها وجود داشته باشد. حتماً یهودیانی بودهاند که نسبتی بیگانه از تورات را پذیرفتهاند، محترم شمردهاند و احکام ناب را با اضافه کردن آنچه در گذشته به آن برخوردند، تغییر دادهاند.
در حقیقت مبدأ این تغییر، کابالاست که به کمک بعضی یهودیان ادامه یافت. کابالا شکلی به خود گرفت که باعث شد عقاید مصریان باستان و دیگر بتپرستان به یهودیت نفوذ نماید و در آن گسترش یابد. کابالیستها ادعا میکنند کابالا تنها به توضیح بیشتر رازهای نهفته در تورات میپردازد. اما در واقع چنانکه «تئودور ریناچ» مورخ یهودی کابالا میگوید، «کابالا سمی است که به رگهای یهودیت وارد میشود و آن را کاملاً در بر میگیرد.»
بنابراین کشف آثار ایدئولوژیهای مادیگرای مصریان باستان در کابالا غیرممکن نیست.
کابالا، تعالیمی مخالف اصول آفرینش
خداوند در قرآن بیان میکند که تورات کتابی الهی است و برای روشنگری انسانها نازل شده است:
ما تورات را که در آن هدایت و نور بود، [بر موسی] نازل فرمودیم.
بنابراین تورات نیز چون قرآن دربردارنده علوم و فرامین مرتبط با موضوعاتی چون وجود خداوند، یگانگی او، خصوصیات او، آفرینش بشر و سایر موجودات، هدف از آفرینش انسان و قوانین اخلاقی خداوند برای بشر میباشد. اما تورات اصلی، امروز موجود نیست. آنچه امروز در اختیار داریم نسخة تغییر یافته تورات میباشد که به دست بشر تحریف شده است.
قابل توجه است که تورات واقعی و قرآن اصول مشترکی دارند؛ در هر دو خداوند به عنوان خالق جهان شناخته شده، مطلق است و از آغاز وجود داشته است. هر چه غیر از خدا مخلوق اوست که توسط او از هیچ به وجود آمده است. او کل جهان، اجرام آسمانی، ماده بیجان، بشر و همه موجودات زنده را خلق کرده و شکل داده است.
با توجه به این حقایق در کابالا به تفاسیر کاملاً متفاوتی برمیخوریم. تعالیم آن دربارة خدا کاملاً مخالف «حقیقت آفرینش» است. محقق آمریکایی «لنس اس. اوینز» در یکی از کتب خود دربارة کابالا دیدگاه خویش را دربارة ریشة احتمالی این تعالیم چنین بیان میکند:
تعالیم کابالا مفاهیم مختلفی دربارة خدا ارائه میدهد که بسیاری از آنها از دیدگاه «ارتودوکس» منحرف شناخته شدهاند.
اصلیترین انگارة دین یهود این است که «خدای ما یکی است.» اما کابالا ادعا میکند در حالیکه خدا در درجة اعلی و به صورت یگانهای توصیفناپذیر ـ که در کابالاEinsof به معنای «لایتناهی» نامیده میشود ـ وجود دارد، یکتاییش لزوماً در تعداد زیادی صورت الهی تجلی یافته: تعدد خدایان کابالیستها این را «سیفراث»(sefrroth ) به معنای چهرههای خدا مینامند، چگونگی نزول خداوند از مقام یکتای لایتناهی به تعدد خدایان، معمایی است که کابالیستها بسیار در آن تعمق کردهاند. بدیهی است که این تصویر چند چهره از خدا راه را برای مشرک خواندن کابالیستها باز میکند؛ اتهامی که آنها را به تندی و نه کاملاً با موفقیت رد کردهاند.
در خداشناسی کابالیستها نه تنها دیدگاه تکثر خدایان وجود دارد بلکه خداوند صورت دوگانه مذکر و مؤنث به خود گرفته:”Hokhmah“، “Binah”: پدر و مادر آسمانی که اولین شکلهای خدایی بودند. کابالیستها برای توضیح چگونگی آمیزش این دو و ایجاد آفرینش بعدی، صراحتاً از استعارههای جنسی استفاده میکنند.
از خصایص جالب این خداشناسی سری این است که بر مبنای آن بشر خلق شده بلکه خود به گونهای موجودی خدایی است. اوینز این اسطوره را چنین تشریح مینماید:
کابالا تصویر پیچیده خدا را به گونة دیگری نیز نشان میدهد: موجود یگانهای شبیه انسان، به گفتة یک کابالیست خداوند اولین انسان ازلی و نمونة اولیة آن بود. انسان خصوصیات درونی، ابدی و الهی و ساختاری مشترکی با خدا دارد. یک رمز شکاف کابالیست این برابری آدم با خدا را تأیید میکند و میگوید:
در زبان عربی ارزش عددی اسامی آدم و یهوه به صورت یکسان ?? است. بنابراین بر اساس تغییر کابالا یهوه مساوی است با آدم؛ یعنی آدم خدا بود. به این ترتیب اعلام میشود که همة انسانها در بالاترین درجة درک مانند خدا بودهاند.
چنین خداشناسی، گونهای از اسطورههای الحادی را در بر دارد و اساس انحطاط یهود است. کابالیستهای یهودی مرزهای عقل سلیم را چنان نقض کردهاند که حتی میکوشند بشر را خدا بخوانند. به علاوه بر اساس این، الهیات بشریت نه تنها خدایی است بلکه فقط و فقط یهودیان را شامل میشود و دیگر اقوام انسان به شمار نمیروند. در نتیجة این اندیشة فاسد در یهودیت که اساساً بر مبنای اطاعت و فرمانبرداری از خدا بنا شده بود، گسترش یافت و هدفش اقناع خودبینی و غرور یهودی بود. کابالا علی رغم این طبیعت خود که با تورات متناقض بود، در یهودیت راه یافت و شروع به فاسد کردن آن نمود.
یک نکته جالب توجه دیگر دربارة تعالیم منحرف کابالا، شباهت آن به انگارههای کفرآمیز مصر باستان است. چنانکه در صفحات قبل بحث نمودیم، مصریان باستان معتقد بودند ماده همیشه وجود داشته. به عبارت دیگر این اندیشه را که ماده از هیچ به وجود آمده مردود میدانستند. کابالا نیز از همین عقیده دربارة انسان دفاع میکند و مدعی است انسانها خلق نشدهاند و عهدهدار تنظیم و ادارة وجود خود میباشند.
به عبارت امروزی، مصریان باستان مادیگرا بودند، کابالا را میتوان «اومانیسم سکولار» نامید جالب توجه است که این دو مفهوم: مادهگرایی و اومانیسم سکولار، از ایدئولوژیهایی میباشند که دو قرن است بر جهان حکمرانی میکنند.
باید پرسید چه نیروهایی وجود دارند که مفاهیم مصر باستان و کابالا را از میان تاریخ کهن به زمان حاضر منتقل کردهاند؟
از شوالیههای مصر تا ماسونها
با اشاره به شوالیههای معبد دانستیم که این نظام عجیب صلیبیان تحت تأثیر یک نهاد سرّی در اورشلیم قرار داشت که در نتیجة آن مسیحیت را رها نمود و به اجرای آداب جادوگری پرداخت. گفتیم که بسیاری از محققان به این نتیجه رسیدهاند که این سر به کابالا مربوط میشود. به عنوان مثال «الیمنس لیوای» نویسندة فرانسوی کتاب تاریخ جادوگری، شواهد تفضیلی در این کتاب ارائه میدهد و اثبات میکند، شوالیههای معبد اولین گام را در پذیرش تعالیم کابالا برداشتند؛ به عبارت دیگر آنها این تعالیم را به صورت مخفیانه آموختند. بنابراین اصولی ریشهدار مصر باستان به کمک کابالا به شوالیههای معبد منتقل شد.
«آمبرتوایکو» رماننویس معروف ایتالیایی این حقایق را در چهارچوب یکی از رمانهای خود نمودار میسازد. او در داستان خود از زبان شخصیت اصلی چنین بیان میکند که شوالیههای معبد تحت تأثیر کابالا قرار داشتند و کابالیستها صاحب رمزی بودند که در فراعنه مصر باستان قابل ردیابی است. به نوشتة ایکو، بعضی یهودیان سربسته رموز خاص را آموختند و سپس آنها را در پنج کتاب عهد عتیق (اسناد پنجگانه) جا دادند. اما تنها کابالیستها این رمز را که پنهانی انتقال یافته درک میکنند. کتاب زهر که کتاب اصلی کابالا میباشد با اسرار این پنج کتاب ارتباط دارد. ایکو بعد از بیان اینکه کابالیستها قادرند راز مصر باستان را در اندازهگیریهای هندسی معبد سلیمان نیز بخوانند، مینویسند شوالیههای معبد آنرا از خاخامهای کابالیست اورشلیم آموختند:
فقط گروه اندکی از خاخامها که در فلسطین باقی ماندند از سرّ آگاه بودند… و بعدها شوالیههای معبد آن را از آنان آموختند.
شوالیههای معبد با پذیرش مفاهیم کابالا طبیعتاً با بنیاد مسیحی حاکم بر اروپا سر ناسازگاری یافتند. این ناسازگاری با نیروی مهم دیگری مشترک بود؛ یهودیان. بعد از بازداشت شوالیههای معبد به دستور مشترک پادشاه فرانسه و پاپ در سال ????، نظام ساختاری زیرزمینی به خود گرفت اما تأثیرش به صورت افراطیتر همچنان ادامه یافت.
چنانچه قبلاً گفتیم شمار قابل توجهی از این افراد گریختند و به پادشاه اسکاتلند ـ تنها پادشاهی که مرجعیت پاپ را قبول نداشت ـ پناه بردند. آنها در اسکاتلند به «لژ وال بیلدرز» نفوذ کردند و در اندک زمانی بر آن تسلط یافتند، لژ سنن نظام معبد را به خود گرفت و به این ترتیب بذر فراماسونری در اسکاتلند کاشته شد. هنوز هم تا به امروز «لژ کهن اسکاتلند» شاخه اصلی فراماسونری به شمار میرود.
رد پای شوالیههای معبد و بعضی یهودیان مرتبط با آنها در مراحل گوناگون تاریخ اروپا قابل ردیابی است. در اینجا بدون پرداختن به جزئیات تنها سرفصلها را بررسی میکنیم. موارد در کتاب نظم نوین ماسونی بررسی شدهاند.
یکی از مهمترین پناهگاههای شوالیههای معبد در منطقه پراونیس فرانسه قرار داشت. طی بازداشتها، بسیاری در آنجا مخفی شدند. از خصوصیات مهم دیگر این منطقه این است که مرموزترین مرکز کابالیسم اروپا میباشد. پراوینس جایی بود که سنت شفاهی کابالا به کتاب تبدیل شد و ثبت گردید.
به عقیدة بعضی مورخان شورش روستایی انگلستان در سال ???? به کمک یک سازمان مخفی شعلهور شد. محققانی که تاریخ فراماسونری را مطالعه میکنند. همگی بر این باورند که این سازمان مخفی نظام معبد بوده است. جنبش ذکر شده بزرگتر از یک قیام داخلی و حماسهای سازمان یافته علیه کلیسای کاتولیک بود.
نیم قرن پس از این شورش، یک کشیش در بوهیما(جنوب اطریش)بنام«جان هاس Huss ) شورشی را در مخالفت با کلیسای کاتولیک آغاز کرد. در پشت پرده این شورش نیز شوالیههای معبد قرار داشتند. «اویگدور بن آیزاک کارا»(Avigdor Ben Isaac Kara )، از مهمترین نامهایی بود که هاس در توسعه دکترین خویش تحت تأثیر آن قرار داشت. کارا، خاخام انجمن یهودی شهر پراگ و یک کابالیست بود.
نمونههایی از این قبیل، حکایت از اتحاد میان شوالیههای معبد و کابالیستها جهت تغییر نظام اجتماعی اروپا میکند. این تغییر موجب دگرگونی فرهنگ مسیحی پایهای اروپا و جایگزینی آن با فرهنگی مبتنی بر مفاهیم الحادی مانند کابالا گردید. و بعد از دگرگونی فرهنگی دگرگونی سیاسی به میان آمد؛ مثلاً انقلاب فرانسه و ایتالیا و… .
اخیراً نیز موجی جدیددر جهان آغاز شده است: چهرههای نامدار سینما، موسیقی و هنر جدید غرب به فرقه کابالا میپیوندند. سرشناسترین این افراد مدونا است که این روزها خبر عضویت او در فرقه کابالا در صدر اخبار فرهنگی جهان جای گرفته است. درواقع، پیوستن مدونا به کابالا خبر کماهمیتی نیست زیرا مدونا نه یک خواننده بلکه یک نماد فرهنگی است. مدونای ?? ساله «گیسسفید» و نماد موسیقی پاپ است؛ الگویی است نه تنها برای بسیاری از خوانندگان جوان بلکه برای میلیونها جوان در غرب و سایر نقاط جهان.
مدونا کابالیست شده است. نه تنها او بلکه بسیاری دیگر از مشاهیر سینما و موسیقی جدید غرب، از پیر و جوان، به عضویت فرقه کابالا درمیآیند: از الیزابت ??] (فوتبالیست انگلیسی) و همسرش، ویکتوریا، آخرین مشاهیری هستند که در ماه مه ????، یعنی همین چندی پیش، به عضویت فرقه کابالا درآمدند.
به این ترتیب، نسل جوان غرب، و به یُمن رسانههای جهانشمولی چون ماهواره و اینترنت نسل جوان سراسر جهان، برای اوّلین بار با نام رازآمیز «کابالا» آشنا میشود و بسیاری از آنها از الگوهای محبوب خود پیروی میکنند. به عبارت دیگر، به زودی این موج جهانگیر خواهد شد: باید در آیندهای نه چندان دور ظهور گروههای کابالیست را در میان جوانان تهران و سایر شهرهای ایران نیز شاهد باشیم همانگونه که در سالهای قبل ظهور گروههای «شیطانپرست» (ساتانیست) را شاهد بودیم.
مهمترین منابع و کتب کابالیستی که به عنوان ستون فقرات و پایه اصلی «آئین کابالا» درآمدند، شامل مجموعه کتب عبری بهیر (به معنای «کتاب روشنایی») و هیچالوت (به معنای «کاخها») میشوند که به قرن اول میلادی بازمیگردند. نهایتا در قرن سیزدهم میلادی کتاب زوهار نوشته شد که تفکر و شکل کنونی «آئین کابالا» را تشکیل داد.
سیده هدیه حسینی
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی تاب ( چهارشنبه 88/11/7 :: ساعت 6:0 عصر )
»» همیشه بوی سیب می آید
انگار امشب آسمان همدرد، با من
در این غروب خستگی شب گرد؛ بامن
من روزها را خواب هستم، خواب چون مرگ
همراه و هم درد تمام هستی ام شد
چون آسمان غمگین تر از من را ندیده
ذکر حسین بن علی بر لب کشیده
امروز زینب، دستی بر کمر داشت
گویی که تصویری زغم ها، پشت در داشت
یک طفل کوچک پشت خیمه چون کمان است
انگار زهرا را خدا از سر کشیده
امروز دشت کربلا زهراست زهرا
هر کودکی یا هرکسی این صحنه دیده
تیر سه شعبه حلق اضر را دریده
قاسم چنان مرغی که بال و پر بریده
ای وای از حال جوان هاشمیان
گویی خدا یا احمد است این ماه تابان
در جنگ همچون جد خود مولای مردان
آری خدا قلب حسین آمد به میدان
فریاد فریاد، جوانان بنی هاشم بیایید
باید علی را بر در خیمه رسانید
من در کجای کربلا از غم بگوییم
از شرم تشنه ساقی مادر بگویم
عباس ای تنها امید خواهر من
او کیست اکنون بر سر تو؟ مادر من ؟
عباس، بعد از سالها من را برادر گفته ای تو !
وا احمدا، عباس من، چون رفته ای تو؟
دستی نداری در بدن، چشمان زیبایت دریده
عباس من، عباس من، همچون پدر از فرق تو خون میچکیده
عباس، اصغر، عون وجعفر، وای ای وای
اکبر، برادر،اهل معجر، وای ای وای
انگار خورشیدی دو تا در آسمان است
اندر زمین جوبارخونی چون روان است
این قافله فریاد هل من ناصره را پشت سر داشت
گویی که خون فاطمه اینجا اثر داشت
فریاد او خاموشیی دیگر ندارد
آخر چرا مهدی به بالین غریبی سر گذارد؟
ای وای برما چون همیشه خفته هستیم
غافل ز حال مردگان مرده هستیم
مهدی بیا این قافله مهتر ندارد
هر کس به نحوی بدعتی در دین گذارد
رهبر همیشه در جفای جور تنهاست
سید علی او رهبر مظلوم دلهاست
سوگند تا این آسمانها آسمان است
سوگند تا جان در بدن هامان روان است
هرجا زمینی هست آنجا کربلا هست
هرروز سوگ قدسیان آسمان است
هر روز بوی سیب را بهتر بگیریم
در راه دیدار عزیز فاطمه آخر بمیریم
به امید فرج مولانا صاحب الزمان
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی تاب ( دوشنبه 88/11/5 :: ساعت 7:14 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شبی بارانیظهور نزدیک است ...دوستجدیدترین نتایج توافق تاریخی ژنو رونمایی شد!!!!!رویکرد فرهنگی دولت روحانی اعتراض علما را در پی داشتفاطمیهیا علی ...پوره .....مهماندار هوا پیما!!!!خدا کند که بیایی...نرمش مقتدرانه[عناوین آرشیوشده]