سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ کس چیزى را در دل نهان نکرد ، جز که در سخنان بى اندیشه‏اش آشکار گشت و در صفحه رخسارش پدیدار . [نهج البلاغه]
شب بارانی من
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» آیا عمر خطاب در غدیر با امیر المومنین علی علیه السلام بیعت کرد؟؟

صدای شیعه : بعد از آن که رسول خدا صلى الله علیه وآله امیر مؤمنان علیه السلام را به عنوان خلیفه و جانشین خود انتخاب و آن را بر همگان اعلام کرد، به مردم دستور داد که یکى یکى با آن حضرت بیعت کرده و این منصب جدید را تبریک بگویند.
طبق روایات صحیح السندى که در کتاب‌هاى اهل سنت وجود دارد، خلیفه دوم از کسانى است که خود را به امیر المؤمنین علیه السلام رساند و پس از بیعت با آن حضرت، منصب جدیدش را تبریک گفت.
غزالی، دانشمند شهیر قرن ششم در باره تبریک و تهنیت خلیفه دوم و پیمانى که در آن روز بست و فقط چند روز بعد آن را فراموش کرد، مى‌نویسد:
واجمع الجماهیر على متن الحدیث من خطبته فی یوم عید یزحم باتفاق الجمیع وهو یقول: « من کنت مولاه فعلی مولاه » فقال عمر بخ بخ یا أبا الحسن لقد أصبحت مولای ومولى کل مولى فهذا تسلیم ورضى وتحکیم ثم بعد هذا غلب الهوى تحب الریاسة وحمل عمود الخلافة وعقود النبوة وخفقان الهوى فی قعقعة الرایات واشتباک ازدحام الخیول وفتح الأمصار وسقاهم کأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قلیلا.
از خطبه‌هاى رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) خطبه غدیر خم است که همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند. رسول خدا فرمود: هر کس من مولا و سرپرست او هستم، على مولا و سرپرست او است. عمر پس از این فرمایش رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به على (علیه السلام) این گونه تبریک گفت:
«تبریک، تبریک، اى ابوالحسن، تو اکنون مولا و رهبر من و هر مولاى دیگرى هستی.»
این سخن عمر حکایت از تسلیم او در برابر فرمان پیامبر و امامت و رهبرى على (علیه السلام) و نشانه رضایتش از انتخاب على (علیه السلام) به رهبرى امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روز‌ها، عمر تحت تأثیر هواى نفس و علاقه به ریاست و رهبرى خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مکان اصلى تغییر داد و با لشکر کشى‌ها، برافراشتن پرچم‌ها و گشودن سرزمین‌هاى دیگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلى هموار کرد و از مصادیق این سخن شد: (فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قلیلا). پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهایى ناچیز به دست آوردند، و چه بد معامله ‏اى کردند.
.الغزالی، أبو حامد محمد بن محمد، سر العالمین وکشف ما فی الدارین، ج 1، ص 18، باب فی ترتیب الخلافة والمملکة، تحقیق: محمد حسن محمد حسن إسماعیل وأحمد فرید المزیدی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ 2003م.
روایات بسیارى در کتاب‌هاى اهل سنت وجود دارد که سخن غزالى را ثابت مى‌کند؛ اما به جهت اختصار به دو روایت همراه با تصحیح سند آن، بسنده مى‌کنیم:


روایت اول: روایت براء بن عازب

احمد بن حنبل و بسیارى از بزرگان اهل سنت داستان بیعت خلیفه دوم را این گونه نقل مى‌کنند:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا عَفَّانُ ثنا حَمَّادُ بن سَلَمَةَ أنا عَلِىُّ بن زَیْدٍ عن عَدِىِّ بن ثَابِتٍ (وأبی هارون العبدی) عَنِ الْبَرَاءِ بن عَازِبٍ قال کنا مع رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فی سَفَرٍ فَنَزَلْنَا بِغَدِیرِ خُمٍّ فنودی فِینَا الصَّلاَةُ جَامِعَةٌ وَکُسِحَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم تَحْتَ شَجَرَتَیْنِ فَصَلَّى الظُّهْرَ وَأَخَذَ بِیَدِ علی رضی الله عنه فقال أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ انى أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ من أَنْفُسِهِمْ قالوا بَلَى قال أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ انى أَوْلَى بِکُلِّ مُؤْمِنٍ من نَفْسِهِ قالوا بَلَى قال فَأَخَذَ بِیَدِ عَلِىٍّ فقال من کنت مَوْلاَهُ فعلی مَوْلاَهُ اللهم وَالِ من ولاه وَعَادِ من عَادَاهُ قال فَلَقِیَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذلک فقال له هنیاء یا بن أبی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَیْتَ مولى کل مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ.
براء بن عازب مى‌گوید: در حجة الوداع همراه رسول خدا بودیم، زیر درخت‌ها را تمیز کردند، فرمان اقامه نماز جماعت صادر شد، سپس رسول خدا صلى الله علیه و آله دست على را گرفت وسمت راستش قرار داد و فرمود: آیا من نسبت به مؤمنان از جان آنان به خودشان برتر نیستم؟ گفتند: آری، فرمود: آیا همسران من مادران شما نیستند؟ گفتند: آری، فرمود: این على رهبر است و من رهبر او هستم، خداوندا دوست بدار آنکه على را دوست بدارد و دشمن بدار دشمن او را، عمرگفت: مبارک باشد بر تو اى علی، تو اکنون مولا و رهبر من و تمام مؤمنان هستی.
الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 281، ح18502، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛
همو: فضائل الصحابة لابن حنبل ج 2، ص 596، 1016 و ج 2، ص 610، ح1042، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م؛
إبن أبی شیبة الکوفی، ابوبکر عبد الله بن محمد (متوفای235 هـ)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 6، ص 372، ح32118، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.؛
الآجری، أبی بکر محمد بن الحسین (متوفای360هـ، الشریعة، ج 4، ص 2051، تحقیق الدکتور عبد الله بن عمر بن سلیمان الدمیجی، ناشر: دار الوطن - الریاض / السعودیة، الطبعة: الثانیة، 1420 هـ - 1999 م.
الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی (متوفای499 هـ)، کتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، ج 1، ص 190، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001م؛
ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 42، ص 221، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت – 1995؛
الطبری، ابوجعفر محب الدین أحمد بن عبد الله بن محمد (متوفای694هـ)، ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى، ج 1، ص 67، ناشر: دار الکتب المصریة – مصر؛
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 3، ص 632، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛
ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 7، ص 350، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت؛
السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911هـ)، الحاوی للفتاوی فی الفقه وعلوم التفسیر والحدیث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج 1، ص 78، تحقیق: عبد اللطیف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
ملاعلى هروى بعد از نقل و شرح این روایت مى‌گوید:
(رواه أحمد) أی فی مسنده، وأقل مرتبته أن یکون حسنا فلا التفات لمن قدح فی ثبوت هذا الحدیث.
این روایت را احمد در مسند خود نقل کرده است، کمترین درجه این حدیث این است که «حسن» باشد؛ پس سخن کسانى که به این روایت ایراد گرفته‌اند، ارزش توجه ندارد.
ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای1014هـ)، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج 11، ص 78، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م.
بررسی سند روایت:
عفان بن مسلم بن عبد الله الباهلى (219هـ):
از روات صحیح بخاری، مسلم، أبو داود، الترمذی، النسائی، ابن ماجه.
حماد بن سلمة (167هـ):
از روات صحیح بخارى (تعلیقا)، مسلم، أبو داود، الترمذی، النسائی، ابن ماجه.
علی بن زید بن جدعان (131هـ):
از روات صحیح مسلم و بقیه صحاح سته و بخارى در أدب المفرد.
عن عدی بن ثابت (116هـ):
از روات بخاری، مسلم، أبو داود، الترمذی، النسائی، ابن ماجه.
أبی هارون العبدی (134هـ):
از روات بخاری، ترمذی، إبن ماجه.
طبق قواعد رجالى اهل سنت، هر کس که در صحیح بخارى و مسلم روایتى نقل کرده باشد، وثاقت و عدالتش قطعى است؛ چنانچه ابن حجر عسقلانى در فتح البارى مى‌نویسد:
وقد نقل بن دقیق العید عن بن المفضل وکان شیخ والده انه کان یقول فیمن خرج له فی الصحیحین هذا جاز القنطرة.
ابن دقیق العید از ابن مفضل که استاد پدرش بوده است نقل حدیث دارد که مى گفت: کسى که در طریق راویان بخارى باشد از پل عبور کرده است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 13، ص 457، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.
و ابن تیمیه حرّانى در باره صحیح بخارى و مسلم مى‌گوید:
ولکن جمهور متون الصحیحین متفق علیها بین أئمة الحدیث تلقوها بالقبول وأجمعوا علیها وهم یعلمون علما قطعیا أن النبى قالها.
محتواى صحیح بخارى و مسلم در بین پیشوایان حدیث پذیرفته شده و مورد قبول است، و همگان بر این مطلب اجماع دارند که به طور قطع و یقین احادیث موجود در این دو کتاب از رسول خدا است.
الحرانی، أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة أبو العباس (متوفای728هـ)، قاعدة جلیلة فی التوسل والوسیلة، ج 1، ص 87، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت تحقیق: زهیر الشاویش، 1390هـ – 1970م.
تصحیح البانی:
سند حدیث مورد بحث ما همان روایت ابن ماجه قزوینى (از حماد بن سلمه تا براء بن عازب) در باره غدیر است که محمد ناصر البانى در السلسلة الصحیحه، آن را تصحیح کرده است.
رک: ابن ماجه القزوینی، محمد بن یزید (متوفای275 هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 43، ح116، باب فَضْلِ عَلِیِّ بن أبی طَالِبٍ رضی الله عنه، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار الفکر - بیروت.
الألبانی، محمّد ناصر، صحیح ابن ماجة، ج 1، ص 26، ح113، طبق برنامه المکتبة‌ الشاملة.
در نتیجه ادعاى برخى از علماى سنى که گفته‌اند:
وهذا ضعیف فقد نصوا أن على بن زید وأبا هرون وموسى ضعفاء لایعتمد على روایتهم وفى السند أیضا أبو إسحق وهو شیعى مردود الروایة.
این روایت ضعیف است، علما تصریح کرده‌آند که على بن زید و أبا هارون، ضعیف هستند و به روایات آن‌ها اعتماد نمى‌شود. همچنین در سند این روایت ابواسحق وجود دارد که او شیعى و روایتش مردود است.
الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبد الله (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج 6، ص 194، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
پایه و اساس ندارد؛ زیرا در غیر این صورت، باید بسیارى از روایات بخارى و مسلم و بقیه صحاح سته اهل سنت را دور بریزیم.
تحریف روایت ابن ماجه و عبد الرزاق:
ابن کثیر دمشقى سلفى این روایت را این گونه نقل مى‌کند:
وقال عبد الرزاق: أنا معمر عن علی بن زید بن جدعان، عن عدی بن ثابت، عن البراء بن عازب قال: خرجنا مع رسول الله حتى نزلنا غدیر خم بعث منادیا ینادی، فلما اجتمعا قال: " ألست أولى بکم من أنفسکم؟ قلنا: بلى یا رسول الله ! قال: ألست أولى بکم من أمهاتکم؟ قلنا: بلى یا رسول الله قال: ألست أولى بکم من آبائکم؟ قلنا: بلى یا رسول الله ! قال: ألست ألست ألست؟ قلنا: بلى یا رسول الله قال: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه " فقال عمر بن الخطاب: هنیئا لک یا ابن أبی طالب أصبحت الیوم ولی کل مؤمن.
وکذا رواه ابن ماجة من حدیث حماد بن سلمة عن علی بن زید وأبی هارون العبدی عن عدی بن ثابت عن البراء به. وهکذا رواه موسى بن عثمان الحضرمی عن أبی إسحاق عن البراء به. وقد روی هذا الحدیث عن سعد وطلحة بن عبید الله وجابر بن عبد الله وله طرق عنه وأبی سعید الخدری وحبشی بن جنادة وجریر بن عبد الله وعمر بن الخطاب وأبی هریرة.
براء بن عاذب مى‌گوید: به همراه رسول خدا خارج شدیم تا این که به غدیر خم رسیدیم، آن حضرت کسى را فرستاد تا مردم را صدا بزند، وقتى مردم جمع شدند، آن حضرت فرمود: آیا من نسبت به مؤمنان از جان آنان به خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آری، فرمود: آیا من از مادرانتان پیش شما سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آرى اى پیامبر خدا، فرمود: آیا من از پدران شما در نزد شما سزاوارتر نیستم؟ گفتند: این چنین است اى رسول خدا، فرمود: آیا نیستم؟ آیا نیستم؟ آیا نیستم؟ گفتند: بلى اى رسول خدا، سپس فرمود: هر کس من مولاى او هستم، پس این على مولاى او است، خداوندا دوست بدار آنکه على را دوست بدارد و دشمن بدار دشمن او را.
پس عمرگفت: مبارک باشد بر تو اى علی، تو اکنون مولا و رهبر من و تمام مؤمنان هستی.
این روایت را به همین صورت ابن ماجه از حماد بن سلمه از على بن زید و أبى هارون عبدى از عدى بن ثابت از براء نقل کرده است. همچنین موسى بن عثمان خضرمى از أبى اسحاق از براء نقل کرده است.
و نیز این حدیث از سعد (بن أبى وقاص)، طلحة بن عبید الله، جابر بن عبد الله که چندین طریق دارد، و أبى سعید خدری، حبشى بن جناده، جریر بن عبد الله، عمر بن خطاب و أبى هریره نقل شده است.
ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 7، ص 350، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
جلال الدین سیوطى نیز این روایت را از ابن ماجه با ادامه آن نقل کرده است:
وأخرج أحمد، وابن ماجه عن البراء بن عازب قال: (کنا مع رسول الله صلى الله علیه وسلّم فی سفر فنزلنا بغدیر خم فنودی فینا الصلاة جامعة فصلى الظهر وأخذ بید علی فقال... فلقیه عمر بعد ذلک فقال له: (هنیئاً لک یا ابن أبی طالب أصبحت وأمسیت مولى کل مؤمن ومؤمنة).
السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911هـ)، الحاوی للفتاوی فی الفقه وعلوم التفسیر والحدیث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج 1، ص 78، تحقیق: عبد اللطیف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
در حالى که متأسفانه در نسخه‌هاى فعلى سنن ابن ماجه جمله « فَلَقِیَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذلک فقال له هنیاء یا بن أبی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَیْتَ مولى کل مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ» وجود ندارد و حذف شده است.
رک: ابن ماجه القزوینی، محمد بن یزید (متوفای275 هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 43، ح116، باب فَضْلِ عَلِیِّ بن أبی طَالِبٍ رضی الله عنه، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار الفکر - بیروت.
ذهبى نیز بعد از نقل این روایت مى‌گوید:
ورواه عبد الرزاق، عن معمر، عن علی بن زید.
در حالى که ما این روایت را در مصنف عبد الرزاق نیز نیافتیم. البته امکان دارد که عبد الرزاق آن را در کتاب دیگرى نقل کرده باشد که به دست ابن کثیر و ذهبى رسیده است.


روایت دوم: روایت ابوهریره
خطیب بغدادى در ترجمه حبشون بن موسى مى‌نویسد:
أنبأنا عبد الله بن علی بن محمد بن بشران أنبأنا علی بن عمر الحافظ حدثنا أبو نصر حبشون بن موسى بن أیوب الخلال حدثنا علی بن سعید الرملی حدثنا ضمرة بن ربیعة القرشی عن بن شوذب عن مطر الوراق عن شهر بن حوشب عن أبی هریرة قال:
من صام یوم ثمان عشرة من ذی الحجة کتب له صیام ستین شهرا وهو یوم غدیر خم لما أخذ النبی صلى الله علیه وسلم بید علی بن أبی طالب فقال ألست ولی المؤمنین قالوا بلى یا رسول الله قال من کنت مولاه فعلی مولاه.
فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لک یا بن أبی طالب أصبحت مولای ومولى کل مسلم فأنزل الله الیوم أکملت لکم دینکم.
اشتهر هذا الحدیث من روایة حبشون وکان یقال إنه تفرد به وقد تابعه علیه أحمد بن عبد الله بن النیری فرواه عن علی بن سعید أخبرنیه الأزهری حدثنا محمد بن عبد الله بن أخی میمی حدثنا أحمد بن عبد الله بن أحمد بن العباس بن سالم بن مهران المعروف بابن النیری إملاء حدثنا علی بن سعید الشامی حدثنا ضمرة بن ربیعة عن بن شوذب عن مطر عن شهر بن حوشب عن أبی هریرة قال من صام یوم ثمانیة عشر من ذی الحجة وذکر مثل ما تقدم أو نحوه.
ومن صام یوم سبعة وعشرین من رجب کتب له صیام ستین شهرا وهو أول یوم نزل جبریل علیه السلام على محمد صلى الله علیه وسلم بالرسالة.
از ابوهریره نقل شده است که گفت: کسى که روز هجدهم ذى حجه را روزه بگیرد ثواب روزه شصت ماه براى وى نوشته مى‌شود، این روز، روز غدیر خم است، روزى که رسول خدا صلى الله علیه و آله دست على را گرفت و فرمود: آیا من رهبر مؤمنان نیستم؟ گفتند: چرا اى رسول خدا. فرمود: هر کس من مولاى او هستم على مولاى او است.
عمر گفت: تبریک، تبریک اى پسر ابوطالب، تو اکنون مولاى من و مولاى هر مسلمانی، سپس این آیه نازل شد: امروز دین شما را کامل کردم.
این حدیث به عنوان روایت حبشون مشهور شده است، گفته شده که فقط او این روایت را نقل کرده است؛ در حالى احمد بن عبد الله نیز از على سعید... از أبى هریره نقل کرده است....
الخطیب البغدادی، أحمد بن علی أبو بکر (متوفای 463هـ)، تاریخ بغداد، ج 8، ص 289، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
همین روایت را الشجرى الجرجانى (متوفای499 هـ) در کتاب الأمالى با همین سند در سه جاى از کتابش و ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق نقل کرده‌اند:
الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیى بن الحسین بن إسماعیل الحسنی، کتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، ج 1، ص 192، و ج1، ص 343، و ج2، ص102، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001م؛
ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 42، ص 233، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - 1995.
بررسی سند روایت:
عبد الله بن علی بن محمد بن بشران:
وى استاد خطیب بغدادى و ثقه است؛ چنانچه ذهبى در باره او مى‌نویسد:
عبد الله بن علیّ بن محمد بن عبد الله بن بشران البغدادی الشاهد... قال الخطیب: کان سماعه صحیحاً. وتوفی فی شوال.
عبد الله بن علی... خطیب در باره او گفته: شنیده هاى او صحیح بود. در ماه شوال از دنیا رفت.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 29، ص 264، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛
البغدادی، أحمد بن علی ابوبکر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 10، ص 14، رقم: 5130، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.
علی بن عمر الحافظ:
على بن عمر، همان دار قطنى معروف و صاحب سنن است که در وثاقت او تردیدى نیست؛ چنانچه ذهبى در باره او مى‌گوید‌:
قال أبو بکر الخطیب کان الدارقطنی فرید عصره وقریع دهره ونسیج وحده وامام وقته انتهى الیه علو الاثر والمعرفة بعلل الحدیث واسماء الرجال مع الصدق والثقة وصحة الإعتقاد والاضطلاع من علوم سوى الحدیث منها القراءات.
دار قطنى یگانه روزگار و پهلوان میدان بود و مانندى نداشت اوپیشواى زمانش بود، دانش و معرفت اسباب شناسائى حدیث و شناخت نامهاى راویان به او ختم مى شد، راستگو و مورد اعتماد و داراى اعتقادى صحیح بود و در دیگر علوم غیر از حدیث مانند دانش قراآت نیز قوى بود.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 16، ص 452، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
أبو نصر حبشون بن موسى بن أیوب الخلال:
ذهبى در باره او مى‌گوید:
حبشون بن موسى بن أیوب الشیخ أبو نصر البغدادی الخلال... وکان أحد الثقات.
حبشون بن موسی، یکى از افراد مورد اعتماد بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 15، ص 317، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
خطیب بغدادى در باره او مى‌گوید:
وکان ثقة یسکن باب البصرة.
حبشون مورد اعتماد بود و در باب البصره سکونت داشت.
البغدادی، أحمد بن علی ابوبکر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 8، ص 289، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.
و بعد از نقل روایت إکمال نیز روایت دیگرى را نقل کرده و مى‌گوید:
الأزهری أنبأنا علی بن عمر الحافظ قال حبشون بن موسى بن أیوب الخلال صدوق....
على بن عمر الحافظ گفته است: حبشون بن موسى راستگو است.
تاریخ بغداد، ج 8، ص 4391.
علی بن سعید الرملی:
ذهبى در باره او مى‌گوید:
علی بن أبی حملة شیخ ضمرة بن ربیعة ما علمت به بأسا ولا رأیت أحدا الآن تکلم فیه وهو صالح الأمر ولم یخرج له أحد من أصحاب الکتب الستة مع ثقته.
على بن ابى حمله بزرگ قبیله ضمره است، من در او ایرادى نمى بینم وکسى را هم ندیده ام که در باره او سخنى گفته باشد، او کارهایش خوب بود ولى با این که ثقه است صاحبان کتب سته از وى روایت نقل نکرده‌اند.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای 748 هـ) میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 5، ص 153 ـ 154، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1995م.
وإذا کان ثقة ولم یتکلم فیه أحد فکیف نذکره فی الضعفاء.
على بن سعید رملى ثقه است و کسى در باره وى سخنى نگفته است، پس چرا باید نام وى را در ردیف افراد ضعیف بیاوریم؟.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ) لسان المیزان، ج 4، ص 227، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ – 1986م.
ضمرة بن ربیعة القرشی
ذهبى در باره او مى‌گوید:
ضمرة بن ربیعة. الإمام الحافظ القدوة محدث فلسطین أبو عبد الله الرملی...
روى عبد الله بن أحمد بن حنبل عن أبیه قال ضمرة رجل صالح صالح الحدیث من الثقات المأمونین لم یکن بالشام رجل یشبهه هو أحب إلینا من بقیة بقیة کان لا یبالی عمن حدث وقال ابن معین والنسائی ثقة.
وقال أبو حاتم صالح قال آدم بن أبی إیاس ما رأیت أحدا أعقل لما یخرج من رأسه من ضمرة
وقال ابن سعد کان ثقة مأمونا خیرا لم یکن هناک أفضل منه ثم قال مات فی أول رمضان سنة اثنتین ومئتین .
وقال أبو سعید بن یونس کان فقیههم فی زمانه مات فی رمضان سنة اثنتین ومئتین
ضمرة بن ربیعه، پیشوا، حافظ، رهبر و محدث فلسطین بود. عبد الله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل کرده که گفت: ضمره، مرد پاک سرشت بود و در نقل حدیث صالح بود، از افراد مورد وثوق و اعتماد بود، در شام مانند او نبود. او در نزد من محبوب‌تر از دیگرانى بود که در نقل حدیث دقت نمى‌کردند که از چه کسانى نقل کنند. ابن معین و نسائى گفته‌اند: مورد اعتماد بود.
ابوحاتم گفته: درست کار بود، آدم بن إیاس گفته: کسى را داناتر از او در آن چه از مغزش خارج مى‌شود (فکر و اندیشه)، ندیدم، ابن سعد گفته: مورد اعتماد و اطمینان و آدم خوبى بود، در این جا شخصى بهتر از او نیست.
ابوسعید بن یونس گفته: او فقیه اهل زمان خود بود...
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 9، ص 106، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
عبد الله بن شوذب:
عبد الله بن شوذب. البلخی ثم البصری الإمام العالم أبو عبد الرحمن نزیل بیت المقدس... وثقه أحمد بن حنبل وغیره. قال أبو عمیر بن النحاس حدثنا کثیر بن الولید قال کنت إذا رأیت ابن شوذب ذکرت الملائکة. قال أبو عامر العقدی سمعت الثوری یقول کان ابن شوذب عندنا ونحن نعده من ثقات مشایخنا وقال یحیى بن معین کان ثقة.
عبد الله بن شوذب، پیشوا و دانشمند بود، احمد بن حنبل و دیگران او را توثیق کرده‌اند. ابوعمیر نحاس گفته: کثیر بن ولید مى‌گفت: من هر وقت ابن شوذب را مى‌بینم به یاد ملائکه مى‌افتم. ابوعامر عقدى گفته‌: از ثورى شنیدم که مى‌گفت: ابن شوذب پیش ما بود و ما او را جزء اساتید مورد اعتماد مى‌شمردیم، یحیى بن معین گفته: او مورد اعتماد بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 7، ص 92، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
و ابن حجر عسقلانى مى‌گوید:
عبد الله بن شوذب الخراسانی أبو عبد الرحمن سکن البصرة ثم الشام صدوق عابد من السابعة.
عبد الله بن شوذب خراسانى ساکن بصره بود سپس به شام رفت، انسانى راستگو و اهل عبادت و از طبقه هفتم از محدثین است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1، ص 3386، رقم: 3387، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986 م.
مطر الوراق:
ذهبى در باره او مى‌گوید:
مطر الوراق. الإمام الزاهد الصادق أبو رجاء بن طهمان الخراسانی نزیل البصرة مولى علباء بن أحمر الیشکری کان من العلماء العاملین وکان یکتب المصاحف ویتقن ذلک
مطر الوراق پیشواى زاهد راستگو، اصل او خراسانى است و ساکن بصره شد، وى از دانشمندان شایسته و از نویسندگان قرآن بود که به درستى آن را انجام مى داد.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 5، ص 452، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ..
و در کتاب دیگرش مى‌گوید:
فمطر من رجال مسلم حسن الحدیث.
مسلم در کتاب صحیحش از او نقل روایت دارد و از رجال این کتاب است، و روایاتش نیکو است.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 6، ص 445، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1995م.
شهر بن حوشب:
شهر بن حوشب از روات صحیح مسلم است و در وثاقت وى تردید نیست؛ چنانچه ذهبى در تاریخ الإسلام در باره او مى‌گوید:
قال حرب الکرمانی: قلت لأحمد بن حنبل: شهر بن حوشب، فوثقه وقال: ما أحسن حدیثه. وقال حنبل: سمعت أبا عبد الله یقول: شهر لیس به بأس. قال الترمذی: قال محمد یعنی البخاری: شهر حسن الحدیث، وقوى أمره.
شهر بن حوشب مشکلى ندارد، حدیثش نیکو و کارش استوار بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 6، ص 387، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.
ترمذى در سنن خود بعد از نقل روایتى که در سند آن شهر بن حوشب وجود دارد، مى‌نویسد:
وَسَأَلْتُ مُحَمَّدَ بن إسماعیل عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ فَوَثَّقَهُ وقال إنما یَتَکَلَّمُ فیه بن عَوْنٍ ثُمَّ رَوَى بن عَوْنٍ عن هِلَالِ بن أبی زَیْنَبَ عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ قال أبو عِیسَى هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ.
بخارى شهر بن حوشب را توثیق کرد و روایت وى را حسن وصحیح دانسته اند.
الترمذی السلمی، محمد بن عیسى أبو عیسى (متوفای 279هـ)، سنن الترمذی، ج 4، ص 434،، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.
عجلى در معرفة‌ الثقات مى‌نویسد:
شهر بن حوشب شامی تابعی ثقة.
شهر بن حوشب اهل شام و از تابعان و ثقه بود.
العجلی، أبی الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفای 261هـ)، معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم وأخبارهم، ج 1، ص 461، رقم: 741، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، ناشر: مکتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة، الطبعة: الأولى، 1405 – 1985م.
در نتیجه سند این روایت نیز کاملا صحیح است و هیچ ایرادى در آن دیده نمى‌شود.
نتیجه:
تبریک گفتن مردم و به ویژه خلیفه دوم ثابت مى‌کند که منظور رسول خدا صلى الله علیه وآله از جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» ولایت و إمامت امیر مؤمنان علیه السلام بوده نه صرف محبت و دوست داشتن ایشان؛ چرا که اگر مقصود صرف دوست داشتن بود، نیازى به تبریک گفتن نداشت. ضمن این که خلیفه دوم مى‌گوید که «أصبحت مولای ومولى کل مولى؛ تو از امروز مولاى ما شدی»
و در روایت ابن کثیر دمشقى آمده بود: «اصبحت الیوم ولی کل مؤمن؛ تو از امروز سرپرست هر مؤمنى شدی»؛ در حالى که دوست داشتن تمام مؤمنان از واجباتى است که قبل از آن نازل شده و از مسلمات بود و اگر کلمه «ولی» را به معناى محبت و دوستى بگیریم این معنا به ذهن تبادر خواهد کرد که عمر مى‌گوید ما تا کنون با تو دوست نبودیم و تو از امروز با ما دوست شدی. آیا اهل سنت مى‌توانند این مطلب را بپذیرند؟
در نتیجه چاره‌ای نیست جز این که حدیث غدیر به معناى «امامت و خلافت» گرفته شود.


گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی تاب ( یکشنبه 88/10/20 :: ساعت 6:0 عصر )
»» جهاد از دیدگاه اسلام و تضادهای آن با تروریسم


با بررسی ایدئولوژی گروه های تروریستی و تندرویی مانند وهابیون والقاعده می بینیم که اینان، به دنبال توجیه اقدامات خود با توسل به مفهوم جهاد هستند. پس ضروری است که مفهوم و معنای واقعی جهاد از دیدگاه اسلام را مشخص سازیم و سپس ببینیم که آیا فریضه جهاد، می‌ تواند مجوزی برای توسل به ترور باشد یا نه ؟

با بررسی ایدئولوژی گروه های تروریستی و تندرویی مانند وهابیون والقاعده می بینیم که اینان، به دنبال توجیه اقدامات خود با توسل به مفهوم جهاد هستند. پس ضروری است که مفهوم و معنای واقعی جهاد از دیدگاه اسلام را مشخص سازیم و سپس ببینیم که آیا فریضه جهاد، می‌ تواند مجوزی برای توسل به ترور باشد یا نه ؟
تلاش داریم تا با استناد به قرآن و آثار و نظرات اندیشمندان و عالمان برجسته مسلمان، چه سنی و چه شیعه، مفهوم واقعی جهاد را بشکافیم وصحت وسقم ادعاهای گروه های تروریستی اسلامگرا درباره عمل به فریضه جهاد را در حد وسع و صلاحیت و توان علمی خود بسنجیم.

الف-معنای جهاد

جهاد در لغت از “جهد” مشتق شده که به معنی غایت مشقت یا سخت کوشی است و در اصطلاح فقها چنین تعریف شده است: گذشتن از مال و جان در راه بالا بردن کلمه اسلام و برپاداشتن شعائر ایمان.
مجاهد به کسی می‌‌گویند که هر آنچه را که از قدرت و توان و طاقت و نیرو به کف دارد، تا آخرین حد وسعت و امکاناتش در راه هدف خود به کار گیرد و درمعنایی دیگر، کسی را گویند که باطیب خاطر در فراخنای دشواریها گام بگذارد و برای رسیدن به هدف خود، در سنگلاخ هستی پیش تازد و سرفرازی خود را در عرصه پیکارها جستجو کند.
از نظر شرعی نیز می‌‌توان جهاد رابه دوصورت بررسی کرد: سعی و کوشش با صرف مال و ثروت و جان و به‌کارگرفتن تمام امکانات-گذشتن از مال و صرف تمام نیروها و تحمل سختیها در راه رسیدن به هدف و مقصود. ولی در هر صورتمعنی جهد از لحاظ شرعی این است که انسان با گذشتن از جان و مال خویش، در راه برتری توحید وکلمه اسلام و پایداری رسالت اسلامی و اقامه شعائر و ایمان و برافراشتن پرچم دین الهی، با تمامی امکانات خود تلاش و مبارزه کند‌. پس جهاد عبارتست از ایثار جان و مال در راه اعتلای پایگاه اسلام و پایداری در راه اقامه شعائر دینی.

ب-انواع جهاد

در یک تقسیم بندی کلی، جهاد را به دوصورت اصغر و اکبر تقسیم بندی کرده‌اند. بدین معنی که جهاد با کفار و مشرکین در یاری اسلام و اعتلای کلمه الله را جهاد اصغر می‌‌نامند و جهاد با نفس اماره ولوامه در یاری نفس مطمئنه را جهاد اکبر می‌‌نامند. طبق روایتی از پیامبر اکرم‌(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ایشان به بعضی از صحابه که از غزوه ای برگشته بودند فرمود؟ “ رجعتم من الجهاد الاصغر علیکم بالجهاد الاکبر”. علامه شیخ محمود شلتوت، رئیس سابق جامعه الازهر در قاهره، با توجه به آیات قرآنی که درباره جنگ و جهاد وارد شده، جنگ را به دو نوع تقسیم بندی می‌‌کنند، یکی جنگ مسلمانان با مسلمانان ودیگر جنگ مسلمانان با غیر مسلمانان.
از نظر ایشان، جنگ مسلمانان با مسلمانان، از امور داخلی امت و از ضروریات و لوازم حیاتی یک ملت است و قرآن سیاست و عقوبت را هنگام سرکشی و طغیان تجویز کرده تا نظم اجتماعی به هم نخورد و قدرت مملکت تضعیف نشود و از ستم وبیدادگری جلوگیری گردد. درقرآن نیز در سوره حجرات آیات 10و9 آمده است که اگر دو دسته از مومنان به جنگ برخاستند آنان را به صلح دعوت کنید و هرگاه یکی از آن دو، دست ستم گشود و از کشتار بازنگشت با آنان بجنگید تا به امر خداوند که صلح است باز گردند. مشاهده می‌‌شود که فلسفه این جنگ، حاکمیت عدالت مطلق و جلوگیری از پایمال گشتن آزادی و آسایش و ممانعت از سرکشی وسلب امنیت و نظم عمومی است.
ایشان در مورد نوع دوم جنگ، یعنی جنگ مسلمانان با غیر مسلمانان، پس از ذکر شمه ای از دشواری زندگی و سختیهای مسلمین درمکه ورنج و فشارهایی که دستگاه ظلم بر آنان وارد می‌‌کرد و توصیه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به بردباری و آرامش، به چگونگی نزول اولین فرمان جنگ وقیام از جانب خدا در سوره حج آیات 40و41، اشاره کرده و می‌‌نویسند که این آیات مشتمل بر تجویز جنگ است وعلت آن را اذلال مسلمانان و ستمی که بر آنان می‌‌رفت و تبعید و تخویف وسلب آزادی درعقیده ودیگر ستمهای ایشان، بیان کرده است. این تجویز موافق سنت تدافع ومقابله با زورگویی و فزون طلبی و ستمگری است که هدف از این جنگ، این است که توازن اجتماعی محفوظ بماند و سرکشان سرکوب گردند و همگان از آزادی عقیده و ایمان بهره‌مند گردند. ایشان با ذکر مثالهایی دیگر از آیات قرآن درمورد جنگ، نتیجه می‌‌گیرند که این آیات با اینکه متضمن بیان مبادی و علل جنگ وغایت و نتیجه آن است ولی هرگز اشاره ای به اکراه بر قبول دعوت دین نشده و سبب عمده در تجویز جنگ، دفع ستم و رفع ظلم از مسلمین بوده است.
ایشان در مجموع، درباره مبحث جهاد و جنگ از دیدگاه قرآن واسلام، به نتایج زیر رسیده اند: در قرآن کریم، یک آیه هم نمی‌توان یافت که دلالت یا اشارتی داشته باشد که باید به جنگ برخاست وبا کشتار مردم را مجبور کرد به اسلام بگروند و به اکراه ایمان آورند-سبب تجویز جنگ در اسلام فقط مبارزه با ستمگری و ایجاد آزادی عقیده و ایمان است-در هرجا که اسلام، جنگ را روا شمرده، از آزمندی و استثمار و ایجاد محدودیت برای ضعیفان منع کرده است و توصیه نموده به صلح گرایند و آرامش به‌‌وجود آورند -پرداخت مالیات و جزیه در عوض خون یا عقیده کافر، به منظور خضوع ایشان و پیشگیری از آزار و اخلالگری آنها و متابعت از قوانین ومشارکت در نظامات دولت اسلامی است.
از نگاهی دیگر، جهاد را به دو نوع دفاعی و ابتدایی تقسیم بندی می‌‌کنند. جهاد دفاعی بدین معناست که زمانی که جامعه اسلامی از سوی دشمنان مورد تهدید و حمله قرار گرفت برای دفاع اقدام شود. جهاد ابتدایی یعنی دست‌زدن به جهاد پیش از آنکه از جانب قدرتی خطر و تهدیدی در کار باشد، به قصد گسترش اسلام و استقرار شعائر مذهبی و نجات بشریت از ورطه گمراهی و جهالت.
استاد شهید مرتضی مطهری، ماهیت جهاد را دفاع می‌‌دانند‌. ایشان معتقدند که اختلافی میان محققین نیست که ماهیت جهاد دفاع است. یعنی جهاد و هر نوع قتال و جنگی به‌عنوان تجاوز یعنی به عنوان جذب کردن مال و ثروت طرف مقابل واستخدام نیروهای اقتصادی یا انسانی به هیچ وجه از نظر اسلام روا نیست. و این نوع جنگ از نظر اسلام، نوعی ظلم است و جهاد فقط به عنوان دفاع و در واقع مبارزه با یک نوع تجاوز است و فقط در این صورت می‌‌تواند مشروع باشند. ایشان در عین اینکه دفاع را امری مقدس می‌‌دانند ولی ملاک تقدس دفاع را دفاع از حق، حقوق انسانیت و آزادی می‌‌دانند.
شهید مطهری با استناد به آیه 190 سوره بقره، استدلال می‌‌کند که باید با متجاوز جنگید تا تجاوز به وجود نیاید اما اگر با غیر متجاوز بجنگید خود متجاوز می‌‌شوید. یعنی با متجاوز جنگیدن، تجاوز نیست، ولی با غیر متجاوز جنگیدن تجاوز است و جایز نیست. ایشان تاکید دارند که قرآن، جهاد را منحصرا و منحصرا‌ نوعی دفاع می‌‌داند و تنها در مورد یک تجاوز که وقوع پیدا کرده باشد اجازه جهاد می‌‌دهد. البته از نظر ایشان، تجاوز مفهومی عام است و منحصر به جان، مال، ناموس، سرزمین، استقلال و آزادی نیست. اگربه ارزشهایی که آن ارزشها، ارزش انسانی به شمار می‌‌رود تجاوز بشود، باز هم تجاوز رخ داده است.
شیخ محمود شلتوت، نیز با بررسی جنگهای صدر اسلام، استدلال می‌‌کند که مسلمانان در آغاز امر هرگز به کسی و جایی حمله نمی‌بردند و جز به هنگام دفاع از استقلال و آزادی بپا نمی‌خاستند و در هر زمان درمی‌یافتند که متجاوزان، مقاصد عالی و برنامه آزادی آنها را درک کرده‌اند و می‌‌دیدند که دیگر نمی‌توان دشمنان را کشورگشا و جنگ طلب خواند و آنان دست از کشتار بر می‌‌داشتند، مسلمین هم به هجوم و حمله خاتمه می‌‌دادند.

ج-اسلام و صلح

اسلام، دین صلح و آرامش است و همیشه دراسلام، صلح و آرامش، بر جنگ و قتال برتری داشته است. و پیامبر (ص) و امیرالمومنین (علیه السّلام) همواره قبل از شروع جنگ، دشمنان را دعوت به صلح و گفتگو می‌‌کردند. در قرآن نیز دستورات صریحی مبنی بر پذیرش صلح و اولویت آن وجود دارد:
“ ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله انه هوالسمیع العلیم و ان یرید و ان یخد عوک فان حسبک الله هو الذی ایدک بنصره و بالمومنین”
و اگر آنان تمایل به صلح نشان دادند تو نیز به آن متمایل شو و برخدا تکیه کن که او شنوا و داناست و اگر بخواهند تو را فریب دهند خدا برای تو کافی است و همان کسی است که تورا با یاری خود و یاری مومنان تقویت کرد. در آیه 90سوره نساء نیز آمده است که اگر: “ کافران و ظالمان از جنگ کناره گرفتند و دست کشیدند وبا شما طرح صلح انداختند دیگر بر آنها دست نگشایید و شما را بر ایشان در آن صورت راه ودستی نیست. ”
شیخ محمود شلتوت نیز در این باره با توجه به آیات سوره انفال می‌‌گویند، هرگاه دشمنی، دست از جنگ بکشد و از کشتار و خونریزی خودداری کند و پیشنهاد صلح دهد و دراین پیشنهاد خدعه و حیلت و نیرنگ به کار نبرده باشد باید پذیرفت و نباید بی دلیل خون مسلمان را تباه ساخت.
از نظر ایشان، جنگ فقط و فقط برای این است که دفع ظلم و تجاوز شود و در واقع جنگ به منظور تحکیم صلح و برقرار ساختن میزان عدالت است. ایشان ضمن تفسیری جالب از آیه 64 سوره انفال که می‌‌گوید: “ و برای آنان هرچه نیرو می‌‌توانید جمع‌آوری کنید”. تهیه ساز وبرگ جنگ را تنها به خاطر دفع شرتجاوزکار و نوعی بازدارندگی در راستای برقراری صلح و امنیت می‌‌دانند. ایشان دلیل قرآن برای تاکید زیاد بر کلمه “سلام” را این می‌‌داند که در دلهای مردم بذر صلح بپاشد تا بر مبنای سازش عمل کنند.
متفکر شهید مرتضی مطهری نیز به آیات صلح در قرآن اشاره می‌‌کند از جمله به “والصلح خیر”، (نساء 128: ) صلح بهتر است و “یا ایها الذین آمنوا و ادخلو فی‌المسلم کافه (بقره، 208) و نیز به آیات سوره انفال و سوره نساء، ایشان نیز با توجه به این آیات، به ماهیت صلح آمیز اسلام، تاکید دارند. البته ایشان ضمن تاکید بر صلح و دوری از جنگ، معتقدند که صلح غیر از تسلیم است و معنای صلح را همزیستی شرافتمندانه می‌‌دانند.
البته ایشان تسلیم شدن وتحمل زور و زیر بار رفتن را صلح نمی‌دانند. از این رو، استدلال می‌‌کنند که اسلام هرگز تحمل ذلت را اجازه نمی‌دهد و ضمن تاکید بر دفاع در برابر متجاوز، در عین حال طرفدار صلح است.

د- ارزش های انسانی درجنگ و جهاد

با تمام تاکیدات بر صلح و ممنوعیت کامل هر نوع تجاوز و سلطه طلبی، اسلام درجنگهای ناگزیر بر رعایت ارزشهای انسانی و حفظ حرمت، انسان تاکید دارد. مقصود از ارزشهای انسانی، عبارتست از اصول و قواعد اخلاقی که تمامی انسانها با هر عقیده و مسلکی که دارند، در جنگ به آن پایبندند و می‌‌توان گفت این اصول، از فطرت الهی انسانها ناشی می‌‌شود. آیین مقدس اسلام نیز این اصول و قواعد را محترم می‌‌داند ودر جنگ به آن پایبند است. برای نمونه می‌ توان به مواردی در این زمینه اشاره کرد:
دعوت به اسلام قبل از جنگ: از آنجا که هدف از جهاد مقدس اسلامی دعوت انسانها به توحید است، لذا در جهاد باید ابتدا مشرکان را به اسلام دعوت کرد و اگر مسلمان شدند جنگی در نخواهد گرفت. در روایتی، امیر مومنان علی(ع)، از پیامبر (ص) نقل کرده است که پیامبر اسلام(ص) در هنگام اعزام ایشان به یمن به ایشان سفارش کرده‌اند که تا، کسی را به اسلام دعوت نکرده با او جنگ نکند و اگر خداوند بوسیله وی، یک نفر را هدایت کند برای ایشان از تمام آنچه خورشید بر آن تابیده و غروب کرده (یعنی تمام دنیا) بهتر است. پس مشاهده می‌‌‌شود که دعوت و گفتگو از نظر اسلام، مقدم بر جنگ است.
پذیرش تقاضای پناهندگی: اگر کافری از مسلمانان یا از حاکم اسلامی، تقاضای پناهندگی یا “امان” کرد، مورد قبول قرار می‌‌گیرد، در این زمینه، فرد فرد مسلمانان والبته با محدودیتهایی حق امان دادن دارند و هیچ‌کس حق ندارد در مدت امان، فرد پناهنده را اسیر کرده یا بکشد.
مصونیت پیران، کودکان، زنان و مجانین در جنگ: مصونیت گروه‌های مذکور، از جمله نمونه های احترام به ارزشهای انسانی است و سپاه اسلام حق ندارد متعرض گروه‌های انسانی مذکور شود.
ممنوعیت پیمان شکنی: اسلام دستور می‌‌دهد که اگر با دشمن قراردادی بستید تا هنگامی که او خیانت نکرده است، باید وفادار به پیمان باشید. پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و علی (علیه السّلام) سخت به این اصل وفادار بودند.
ممنوعیت اعمال ضد انسانی: اسلام از مثله کردن دشمن (یعنی بریدن گوش و بینی و... ) منع کرده است و پیامبر (ص) همواره قبل از اعزام نیرو به جهاد، این سفارش را به مسلمانان می‌‌کردند. اسلام بدین نحو هرگونه دست زدن به اعمال غیر انسانی را درجنگ، ممنوع اعلام کرده است.
برخورد انسانی با اسیران: هدف از اسیر گرفتن، تضعیف نیروی انسانی دشمن و آشنا کردن اسرا با اسلام است. اسلام ضمن دستور به برخورد انسانی با اسرا، راههایی برای آزادی آنان، تدارک دیده است.

ه ـ جهاد وترور

با بررسی مفهوم و معنای جهاد در اسلام و همچنین مطالعه و مشاهده اولویت آن بر جنگ، بدین نتیجه می‌‌رسیم که جهاد نمی‌تواند توجیهی برای دست زدن به ترور باشد. اول اینکه، جهاد از نظر اسلام، قبل از همه چیز امری دفاعی است. یعنی دفاع از کیان و ناموس اسلام و مسلمین و مملکت اسلامی در برابر تجاوزات عملی دشمنان اسلام. از سوی دیگر، سیره پیامبر (ص) نشان می‌‌دهد که ایشان، ابتدا از جنگ حتی دفاعی نیز منع می‌‌کردند تا اینکه آیات مربوط به جهاد نازل شد. سیره عملی دعوت ایشان، همواره با دعوت به گفتگو و صلح وسعی در دوری از جنگ، همراه بود. جهاد قبل از هر چیزی، امری فردی وعبادی است و به معنای مبارزه با هوی و هوس و خواهشهای درونی و نفسانیات است و پس از آن در عرصه عمومی، برای دفاع و مقابله در برابر تجاوز، مشروعیت می‌‌یابد.
از سوی دیگر، اسلام دین صلح و سلام و آرامش است و بر صلح تاکید فراوانی دارد. در هنگام جنگ نیز اسلام همواره بر مراعات ارزشهای انسانی تاکید داشته است. از نظر اسلام بایستی از کشته شدن و آسیب رساندن به افراد بی‌گناه، زنان و کودکان و غیر نظامیان، جلوگیری کرد. پس چگونه است که بعضی ها، ترورهای کور و بی هدف خود را که منجر به کشته و زخمی شدن بی‌گناهان، مردم عادی، زنان و کودکان می‌‌شود را با عنوان جهاد توجیه می‌‌کنند؟ مشاهده می‌‌‌‌‌شود که این امرودست زدن به ترور به عنوان جهاد به هیچ وجه قابل توجیه نیست و نمی‌توان به هیچ‌عنوان، قتل و خونریزی، زخمی کردن و ترساندن افراد بی‌گناه، زنان وکودکان را با توسل به فریضه جهاد، جنبه شرعی و اسلامی بخشید.
از طرف دیگر، استفاده از عنوان جهاد ابتدایی نیز نمی‌تواند مشروعیت بخش ترور باشد. قرآن کریم در آیه 9 سوره تحریم خطاب به پیامبر(ص) چنین فرموده است:
“ یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم “: ای رسول گرامی، با کفار و منافقان به جهاد و کارزار بپرداز و بر آنها شدت عمل وسختگیری در پیش گیر.
از طرف دیگر، از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که می‌‌فرمایند‌: من مامور هستم که تا استقرار توحید همیشه با مشرکان پیکار کنم تا آنکه بگویند، خدایی به جز خدای یگانه نیست.
مضمون این آیات و روایات، با اینکه بر جهاد ابتدایی در اسلام دلالت دارد ولی به هیچ وجه، اختیار راه‌اندازی جهاد ابتدایی را به فردفرد مسلمانان نمی‌دهد، بلکه طرف خطاب در این آیات و روایات، شخص پیامبر(ص) هست که فردی معصوم و بری از هر گونه گناه و اشتباه هست وتعمیم اختیارات اشرف مخلوقات به فردفرد مسلمانان، جای بسی اشکال دارد. از آنجایی که پیامبر (ص) در تمامی مراتب انسانی و اخلاقی و الوهی، بالاترین و والاترین انسان هستند، از این رو اختیارات و تکالیف خاص خود را داشته اند که بسیاری از آنها منحصر به شخص ایشان بوده است و شخص دیگری نمی‌تواند ادعای داشتن این اختیارات را داشته باشد. اختیار جنگ ابتدایی نیز یکی از اختیارات فرد معصوم بوده است و به نظر می‌‌رسد غیر معصومین را راهی به این اختیار نباشد. پس، حتی جهاد ابتدایی نیز مجوزی برای دست یازیدن به اعمال تروریستی نیست و با بررسی مسئله جهاد نیز متوجه می‌‌شویم که دین اسلام، ترور و اعمال تروریستی را به هر عنوان و تحت هر شرایطی محکوم می‌‌کند و از این رو، توسل به فریضه جهاد نیز مجوزی برای ترور ومبنایی نظری برای آن نمی تواند باشد.

منابع:
1- عباس مخبر دزفولی، جهاد در قرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی،
2- حسین نوری، جهاد، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی،
3- محمود شلتوت، جنگ و صلح در اسلام، مترجم شریف رحمانی، تهران، بعثت، 1354
4- احمد خاتمی، ابعاد جنگ در فرهنگ اسلام، تهران، امیرکبیر، 1372
5- محمود شلتوت، سیری در تعالیم اسلام، مترجم خلیل خلیلیان، تهران، انتشار، 1361
6- مرتضی مطهری، جهاد، تهران، صدرا، چاپ نهم، 1375

نویسنده: یعقوب نعمتی وروجنی‌


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی تاب ( سه شنبه 88/10/15 :: ساعت 6:0 عصر )
»» از پرتکل سران یهود تا آنفولانزای خوکی

 همة قرائن و شواهد حاکی از آن است که شتاب عجیب و غیرقابل تصوّری در کانونهای قدرت صلیبی و صهیونی برای یکسره کردن کار جهان و اعلام حکومت جهانی به وجود آمده است. سالها قبل، وقتی که مجموعهای از پرتکلهای دانشوران یهود که حاوی اطلاعاتی دربارة تصمیمات پشت پردة اشرار یهود بود، منتشر شد، بسیاری حیرت کردند و برخی نیز آن را دروغ پنداشتند، به ویژه آنکه، عملیاتی شدن پروژههای مندرج در آن پرتکلها که با قصد به فساد کشیدن انسانها، نابودی ادیان الهی، از هم پاشیدگی دولتها و بالاخره سیطرة جهانی طراحی شده بود، دور و غریب به نظر میآمد.

اوّلین بار در 1901 م. این صورت مجلسها یا همان پرتکلها کشف و منتشر شد. این مجموعه شامل بیست و چهار دستور بود. اندرزها و پروژههایی برای سلطه بر جهان. اگر چه برخی پژوهشگران دربارة صحت این پرتکلها تردید کردند، امّا حوادث بعدی که چون زنجیرهای منظم جهان را در کام خود کشیدند و کشف منبعی مشترک برای این همه آفت و بلا در عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، بهداشتی و آموزشی، جای تردیدی باقی نگذاشت که جنود ابلیس (فراماسونری جهانی و صهیونیسم بین الملل) برای سلطه از برنامهای مدوّن و دستورالعملی پذیرفته شده تبعیت کرده و مرحله به مرحلة آن را به اجرا میگذارند. مگر جز این است که امروزه، پراکندگی و آشفتگی سیاسی ـ اجتماعی، سلطة اشرار بر سازمانهای جهانی و اخذ انحصارهای ویژه، انزوای طالبان حق و حقیقت و پیروان ادیان حقیقی بر گسترة زمین سایه افکنده است.

طیّ همة سالهای گذشته و به تدریج، همة ملل و اقوام مبتلا به فساد اخلاقی، ماتریالیسم، سکولاریزم و پراکندگی شدند و در اشتغال مداوم برای دستیابی به قوت لایموت و در میان خلجانات و هیجانات مداوم ملّی و منطقهای همة مجال شناسایی خصم اصلی و پنهان را از دست دادند اقوام مبتلا و آشفته همواره انگشت اتهام به سوی مبتلایاتی چون خود دراز کردند. از این طریق، همة ثروت و قدرت جهان در دست جماعتی محدود، بیرحم و شرور در انحصار آمد، چنانکه بر اساس گزارش سازمان توسعة انسانی وابسته به سازمان ملل متحد در سال 1992 م. یک پنجم جمعیت جهان با بیشترین ثروت مالک 7/82 درصد کلّ ثروت دنیا هستند، در حالی که بقیه یعنی چهار پنجم جمعیت جهان با کمترین ثروت تنها یک چهارم درصد کل ثروت جهان را در اختیار دارند.

سران پشت پردة تأسیس حکومت جهانی برای از بین بردن قدرتهای کوچک ملّی و منطقهای در سراسر جهان و متمرکز کردن قدرت‌های، نظامی و سیاسی جهان در دست جماعتی محدود، آمریکا را به عنوان بازوی اجرایی اهداف خود برگزیدند و به کمک آن به تمامی اهداف مرحلهای خود رسیدند.

اطلاعات حاکی از آن است که ارتش سرکوبگر آمریکا در حال حاضر، روزانه، 1,250,000,000 دلار هزینة نظامی بر جهان تحمیل میکند. این همه در حالی است که در هر دقیقه ,2,000,000  دلار در جهان برای عملیات نظامی هزینه میشود. شاید جالب باشد که بدانید هزینة تنها یک موشک اسپارو معادل هزینة غذایی یک مدرسه با هزار نفر دانش آموز ظرف مدت پنج سال است و با متوقف کردن تنها سه ساعت جنگ، میتوان بیماریهای قاتل سالانه چهار میلیون کودک در جهان را از میان برد.

شایان ذکر است هزینة نظامی آمریکا در سال 2007م. 440 میلیارد دلار بوده که 120 میلیارد آن مربوط به عراق و افغانستان بود.

موضوع «کشتار خاموش» ساکنان زمین و به حداقل رساندن این جمعیت و غلبه دادن جماعتی خاص بر عموم مردم جزو برنامههای دائمی سران مخفی و مؤسسان حکومت جهانی بوده است.

در روزگاری نه چندان دور تجربة یکصد و بیست سال عمر برای عموم مردم عمری طبیعی و معمولی بود در حالی که امروزه، در سراسر گیتی، مردان و زنان در پنجاه سالگی فرسودگی و پیری را تجربه میکنند و برای دیدار عزرائیل لحظه شماری میکنند و همگان نیز آنها را پیر و سالخورده و از کار افتاده میشناسند.

تباه شدن حرث و نسل، آلودگی آب و نان، تحمیل غذا و داروی رنگین امّا مسموم در کنار بسیاری از ترفندها، عمر عمومی ساکنان زمین را به 50% عمر طبیعی کاهش داده است.

سران سازمانهای مخفی از همة حیلهها برای این منظور بهره جستهاند. آنها با طرح پروژة یوژنیکس یا همان علم به نژادی، همة تلاش خود را مصروف عقیمسازی مردم جهان، ممانعت از تولد و کنترل زاد و ولد کردند و با همة قوا این پروژه را بر کشورهای شرقی، مذهبی تحمیل نمودند.

در سال 1927 م. بنیاد راکفکر، این پروژه را کلید زد و در اوّلین اقدام در سال 1965 م. در پرتوریکو 35% از زنان زایا را عقیم ساخت.

در ادامة همین پروژه، در سالهای مختلف، تزریق واکسنهایی را بر مردم تحمیل کردند که قبل از آنکه آنها را در برابر بیماریها مصون سازد، موجب مرگ تدریجی آنها شد. چنانکه:

در سال 1990 م. سازمان بهداشت جهانی سازمان ملل طیّ برنامهای واکسیناسیون میلیونها زن بین 15 تا 45 سال را در کشورهای نیکاراگوا، مکزیک، فیلیپین به بهانة پیشگیری از ابتلاها به بیماری تتانوس به اجرا درآورد. یک سازمان کلیسایی کاتولیک Gomite Pro Vida Do Mexico که به این پروژه مشکوک شده بود واکسنها را تست کرد و متوجه شد که این واکسنها حامل Human Chorionic gonadotropin موجب نازایی زنان مورد تزریق واکسن شده است.

بعدها معلوم شد، بنیاد راکفکر، شورای جمعیت راکفکر و بانک جهانی به عنوان حامی CGIAR (گروه بین المللی) به همراه انیستیتوهای سلامت ملی از سال 1972 در قالب یک پروژة بیست ساله در خصوص تولید واکسن کورتاژ حامل تتانوس برای سازمان بهداشت جهانی سازمان ملل اقدامی پنهانی داشته است. دولت نروژ هم 41 میلیون دلار برای این پروژه هدیه نموده است.
جنگ بیوتکنولوژیک تنها بخشی از پروژة کشتار خاموش است.

بنا به نظر پرفسور «فرانسیس بویل» که قانون سلاحهای بیوتکنولوژیک ضدّ تروریسم کنگرة آمریکا را نوشته است، پنتاگون بخشی از دو دستور العمل استراتژی ملّی بوش در سال 2002 م. مبنی بر پیشبرد جنگ بیولوژیک و پیروزی در آن را دنبال مینماید و مینویسد که حکومت فدرال ایالات متحدة آمریکا از سال 2001 تا 2004 در ارتباط با مطالعات تحقیقات مربوط به جنگهای بیولوژیکی 5/14 میلیارد دلار هزینه نموده است.

ریچار ابرایت Richard Ebright بیولوژیست دانشگاه راجرز معتقد است که در حال حاضر در آمریکا بیش از 300 مؤسسة علمی و حدود 12000 واحد در حال ارتباط با جنگهای بیولوژیک فعالیت میکنند.

مارگاریت سانگر Margaret Sanger «بنیانگزار مؤسسة بین المللی تنظیم خانواده» و از دوستان نزدیک راکفلرها در سال 1939 م. در هارلم، پروژهای را به اجرا گذارد. (پروزنگی) در نامهای به یکی از دوستانش ضمن تشریح این پروژه اعلام آرزوی نابودی نژاد سیاه میکند.1

در سال 2001 م. شرکت بیوتکنولوژیکی Epicyte اعلام داشت: به روش مهندسی ژنتیکی ذرتی را تولید نموده است که کشندة اسپرم و عقیم سازی مردان است. وزارت کشاورزی آمریکا حامی تولید ذرت عقیم کننده بود.

بد نیست بدانید که طیّ 20 سال اخیر، توسط پژوهشگران کمپانیهای بزرگ چند ملیتی داروسازی 30 نوع بیماری جدید خلق و به جان مردم جهان افکنده است. این ویروسهای مرگبار که از جملة آنها ایدز و آنفولانزای خوکی را میتوان نام برد. در حالی که به کشتار مردم مشغول میشوند، میلیاردها دلار به جیب کمپانیهای داروسازی میریزند. فروش دارو و عرضة واکسنهای به ظاهر باز دارنده و توزیع شده سالانه بیش از 500 میلیارد دلار به حساب تعداد محدودی کمپانی داروساز میریزند.

چنانکه امروزه شاهد هستید پس از آنکه اضطراب آنفولانزای خوکی جهانی شد، چشمها به واکسن این ویروس دوخته شده.

روزنامة ملی گارته ترکیه از قول آقای راونی کیلده اعلام کرده که آمریکا پیرو نشست بیلدربرگ در 15 می 2009 م. با طرح هنری کسینجر وزیر امور خارجة آمریکا، تصمیم گرفته است بدون هزینه (جنگ) و حتی با کسب درآمد میلیاردها دلار یک سوم مردم جهان را نابود کند. آنها حتی سازمان بهداشت جهانی را زیر فشار قرار دادهاند تا این واکسن را در سطح جهان گسترش دهند. هیچ کس نمیتواند بپذیرد سالهای آینده این واکسن چه اثراتی خواهد داشت. آمریکا به نوعی شرکتهای سازنده را از مسئولیت فارغ کرده است.

نخستین پردة این سناریو را وزیر سابق بهداشت فنلاند بازی کرد و در آن مدعی شد که ویروس آنفولانزا را مقامات آمریکایی سنتز کرده تا نیمی از مردم جهان را نابود کنند.

«راونی کیلده» به طور مشخص از هنری کسینجر، وزیر امور خارجة اسبق آمریکا نام برده و او را عامل اصلی این توطئة جهانی معرفی می‌کند.

«کیلده» مدعی شده که آمریکا می‌خواهد، یک سوم مردم جهان را بدون هزینه و جنجال نابود و بابت فروش واکسن به کشورهای جهان میلیارد دلار را به خزانة آمریکا سرازیر کند.

این مقام اروپایی ادعای بزرگتری هم دارد و بر این باور است، سازمان بهداشت جهانی تحت فشار آمریکا ناچار شد که این عارضه مصنوعی را به عنون یک بیماری به جهان معرفی کند و از کشورهای جهان بخواهد برای درمان و واکسن آن اقدام کنند.

پس از آن روزنامة آلمانی «بیلد» به میدان آمده و از قرارداد شرکت «گلاسو اسمیت کلاین» با دولت آلمان، برای تهیة واکسن این بیماری افشاگری کرده و تأکید می‌کند که این قرارداد دو سال پیش از شیوع بیماری، بین دولت آلمان و این شرکت امضا شده است!

روزنامة «الاخبار» لبنان با در کنار هم گذاشتن این اخبار و تحلیل‌ها به نقل از شاهین، سخنگوی وزارت بهداشت مصر نوشت: اگر این اخبار درست باشد با یک توطئة جهانی روبه‌رو هستیم، زیرا تاکنون هیچ کس ماهیت واقعی ویروس آنفولانزای خوکی را معرفی نکرده است.

تلویزیون مصر نیز به نقل از این مقام بهداشتی گزارش داد: ما نیز گمان می‌کنیم، موضوع فراتر از یک بیماری بوده و جهان بمباران بیولوژیکی شده است.

«آدریان گیبس» دانشمند ویروس شناس استرالیا نیز گفته که این ویروس ماهیت ویروس طبیعی را ندارد و در آزمایشگاه‌های مخفی به آن دست یافته و عمداً آن را منتشر کرده‌اند؛ او این اطلاعات را در مجله تخصصی ویروس شناسی «ویرولوژی» نیز منتشر کرده است.

روزنامة اتریشی «یان بیرگر میستر» نیز همة پرده‌ها را دریده و این گونه افشاگری کرده که سازمان بهداشت جهانی، سازمان ملل متحد، باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا و لابی صهیونیستی مالک بانک‌های زنجیره‌ای و بین المللی از جمله «دیوید راتشلد»، «دیویود راکفلر» و «جورج سوروس» در پشت پرده انتشار بیماری آنفزولانزای خوکی هستند.

و در پایان سایت خبری «المحیط» نیز گزارش داد: گروهی از کارشناسان متخصص ویروس با انتشار گزارش‌هایی در مجلات علمی مدعی شده‌اند، آنچه در سال 1918 م. موجب مرگ بیش از هشت میلیون انسان در اروپا شد، ویروس آنفولانزای طیور بوده و آنچه اکنون در حال شیوع در جهان است، مشابه از آن ویروس بوده و در ترکیب زنجیره‌های وراثتی آن دست کاری شده و بیماری‌زایی آن به مراتب بیشتر شده است.

هر چند هنوز شواهد مستند یا مستدلی مبنی بر درستی این ادعاها ارائه نشده، امّا طرح گستردة آن می‌تواند بر افکار عمومی جهان تأثیر جدّی داشته باشد؛ البته نباید فراموش کرد که درستی یا نادرستی این فرضیات، تأثیری بر آثار کشندة این ویروس که اکنون دغدغة اوّل سلامتی در جهان به شمار می‌رود، ندارد.2

هیچ بعید نیست که به زودی سران ائتلاف صلیب و صهیون در عملیاتی انتحاری و از ترس از دست رفتن آخرین فرصتها حکومت خونبار جهانی را اعلام کنند و با راه انداختن بلوایی جهانی آرزوی دراز خود را صورت واقعی ببخشند.

با توجه به آنکه شیعه خانة حضرت صاحب الزّمان(ع) تحت حمایت آسمانی نقش مهمی را در آیندة جهان و تاریخ آینده ایفا میکند، لازم است بیش از پیش دربارة استقلال علمی، فرهنگی و اقتصادی بیند شد و مردم بیش از پیش متوجه دستهایی باشند که سعی در بسط تفرقه و تشتت میان مردم و فتنهگری دارند.

در این میان وظیفة سازمانها و نهادهای فرهنگی سنگین است.

اسماعیل شفیعی سروستانی


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی تاب ( چهارشنبه 88/10/9 :: ساعت 6:0 عصر )
»» قران مکتوب را اتش زدند

قرآن در آتش فتنه‌گران سوخت

خبرگزاری فارس: در پی فتنه‌انگیزی‌های حامیان موسوی در روز عاشورای حسینی، قرآن کریم نیز توسط این افراد به آتش کشیده شد.


به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، در جریان حرمت‌شکنی عده‌ای از حامیان موسوی از روز عاشورا و اقدامات ساختارشکنانه و آتش‌زدن بانک، یک ساختمان در چهارراه کالج، تعدادی از تاکسی‌های شهری، وسائط نقلیه نیروی انتظامی، خودروهای شخصی و...، در اقدامی تأسف‌برانگیز قرآن کریم نیز توسط این افراد به آتش کشیده شد.
بر اساس این گزارش، این افراد در جریان اغتشاش در حوالی خیابان کارگر شمالی و بلوار کشاورز، قرآن کریم را به آتش کشیدند.
تاکنون موسوی، کروبی و خاتمی هیچگونه عکس‌العملی در محکوم کردن اینگونه اقدامات حامیانشان نشان نداده‌اند.
همچنین ظهر امروز عده‌ای از حامیان موسوی، با حضور در میدان جمهوری اسلامی و مشاهده برگزاری نماز ظهر عاشورا در هیئت رهپویان آل طاها، به عزاداران حسینی حاضر این هیئت هجوم آورده و به سمت آنها سنگ‌پراکنی کردند.
بر اساس این گزارش، این افراد که نمادهای سبزرنگ نیز با خود داشتند، تعدادی از نمازگزاران را نیز مورد ضرب و شتم قرار داده و با سنگ‌پراکنی به سوی "حجت‌الاسلام صالحان " امام جماعت این هیئت، وی را مجروح کردند.
علاوه بر امام جماعت این هیئت، تعداد دیگری از عزاداران حسینی در این هیئت نیز به جهت سنگ‌پرانی و ضرب و شتم این افراد، مجروح شدند.
منبع فارس

در سال 63 هجری قران ناطق را در روز عاشورا سلاخی کردند اکنون یزیدیان زمان در سال 1431 هجری قران مکتوب را به آتش کشیدند .

در آن زمان در جنگ صفین نیز انصار معاویه لباس سبز پوشیدند و قصد دانشتند از پشت به سپاه قران ناطق حمله کنند و اکنون دشمنان علی با دست بند سبز و با جامعه مدنی به اصل اسلام حمله کرده اند .

آیا ما می گزاریم تاریخ علی تکرار شود؟



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی تاب ( دوشنبه 88/10/7 :: ساعت 1:32 صبح )
»» خدا یا آغوش وا کن .....

این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست ؟!

این چه شمعیست که جانها همه پروانه ی اوست ؟
شهادت سالار شهیدان سرور جوانان اهل بهشت و یاران باوفایشان را به تمامی عاشقان اهل بیت تسلیت میگویم

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی تاب ( جمعه 88/10/4 :: ساعت 6:0 عصر )
»» بهاییت و تبلیغات گسترده در ایران

فرقه ضاله بهائیت در راستای فعالیت‌های رسانه‌ای خود، اقدام به پخش برنامه‌های مختلف تلویزیونی «آئین بهایی» توسط شبکه ماهواره‌ای «پارس» نموده است.
به گزارش  پرچم ، فرقه ضاله بهائیت در راستای فعالیت‌های رسانه‌ای خود، اقدام به پخش برنامه‌های مختلف تلویزیونی «آئین بهایی»توسط شبکه ماهواره‌ای «پارس» نموده است.

این شبکه ماهواره‌ای ضمن حمایت از اغتشاشگران در حوادث اخیر به معرفی، تبلیغ و ترویج این فرقه انحرافی پرداخته و با طرح مسائلی چون معرفی تعالیم فرقه، تساوی حقوق زن و مرد، تعلیم و تربیت اجباری، ترک تعصبات، تجری حقیقت و ... به «معرفی طاهره قره‌العین» به عنوان نخستین زن پیشگام در جنبش‌های فمینیستی می‌پردازد!

حتی با نسخه پیچی دستورهای بهائیت برای تربیت فرزندان و زیر سؤال بردن احکام و ارزش‌های اسلامی، طرح ادعای پایمال شن حقوق بهائیان و همکاری آنها با نظام به‌رغم تمام تضییعات وارده، قصد دارد با مظلوم نمایی و ارائه جذابیت‌های کاذب تعالیم این فرقه ساختگی را تنها راهگشای بشریت برای رسیدن به سعادت و صلح جهانی معرفی نماید.

گفتنی است مبلغان بهائیت حتی در زندان نیز به تبلیغ می‌پردازند. در همین راستا فردی به اتهام تبلیغ فرقه ضاله بهائیت و تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی در یزد به حبس و 3 سال تبعید در شهر بابک محکوم گردید. یکی دیگراز اقدامات این فرقه ضاله اقدام به سفارش انواع ضرب طلا به مضامین بها الله بر روی انواع گردنبند، انگشتر، دستبند و ... است که این اقدامات اکثراً در تهران و اصفهان صورت گرفته و فروش این اشیاء یکی از شگردهای تبلیغی این فرقه است.

فرقه ضاله بهائیت که از سوی منابع صهیونیستی حمایت می‌شود، اخیراً برای مظلوم‌نمایی پیروان خود در ایران دست به شگرد تازه‌‌ای زده است.

این فرقه ضاله همانند برخی سازمان‌ها و نهادهای مدافع حقوق بشر به صورت مرتب گزارش‌هایی از مجموع وقایع و موارد به اصطلاح نقض حقوق شهروندان بهایی در ایران تهیه و تحت عنوان «روز شمار نقض حقوق شهروندان بهایی» منتشر می‌نماید.

هدف از این اقدام فرقه ضاله بهائیت تمرکز افکار عمومی و مجامع بین‌المللی به روند نقض (به اصطلاح) حقوق اقلیت‌های مذهبی در ایران می‌باشد. این در حالی است که فرقه ضاله بهائیت به هیچ عنوان اقلیت مذهبی محسوب نشده و طبق قانون اساسی هیچ جایگاهی در میان مذاهب ندارد بلکه یک فرقه ضاله و منحرف محسوب می‌شود که باید آن را محدود کرد.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی تاب ( پنج شنبه 88/10/3 :: ساعت 6:0 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شبی بارانی
ظهور نزدیک است ...
دوست
جدیدترین نتایج توافق تاریخی ژنو رونمایی شد!!!!!
رویکرد فرهنگی دولت روحانی اعتراض علما را در پی داشت
فاطمیه
یا علی ...
پوره .....
مهماندار هوا پیما!!!!
خدا کند که بیایی...
نرمش مقتدرانه
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 83
>> بازدید دیروز: 6
>> مجموع بازدیدها: 258581
» درباره من

شب بارانی من
بی تاب
همیشه دنبال یه راه می گردم که به دوست ختم بشه.تا حالا که اشتباه رفتم ... اما امید وارم که هرچه زود تر پیداش کنم ... دردم از یاراست و درمان نیز هم دل فدای او شود و جان نیز هم

» پیوندهای روزانه

معرفت [12]
خط شکن [63]
ایران 313 [105]
کریمان [13]
تمیم [20]
مقام معظم رهبری [63]
صدای شیعه [44]
موعود [71]
پرسه در خیال [139]
نقطه رهایی [94]
ترانک ها را دوست دارم ... [92]
سایت خبری روایت [53]
فدایی سید علی [313]
راه شهیدان 16آذر [133]
تالمات و تاملات یک دانشجو [259]
[آرشیو(25)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
عشق[4] . شیطان پرستی[3] . نامهربونی ها[2] . اسلام[2] . اسلام آورندگان . امام خمینی . امام رضای عزیزم . انتخابات . اهل تسنن . ایران . بهاییت . بوی سیب . بی معرفتی ها . پول بیت المال را چرا صرف ضربه زدن به اسلام میکنید؟ . تروریست . جهاد . چایی . حرفی از دل . خدا -روزمرگی . خستگی ها . داماد . دانشگاه شیراز . دعا . دلتنگی ها . دورویی . سبز اموی ،% عاشورا ، موسوی ، . سفر عشق . سکولار . سوژه اشتباهی . سیاهی کیستی؟ . علی . فرقه ضاله . فرقه ضاله کابالا . قرآن . قوم هبل . کتک . کروبی . ماه رمضان . مخالفت . مناظره . منافقین . مهتاب . مهدی . میرحسین موسوی . میلاد گل بوستان امامت مبارک . نابودی . نسیم بهشتی . نقد سریال شمس العماره . نگاه . ولایت . یلدا . یهود . ..... . آشوب گران . آقای چیز . احمدی نژاد . اسراییل . ظهور . عروس .
» آرشیو مطالب
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
شهریور 1388
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
دی 88
بهمن 88
اسفند 88
اردیبهشت 89
خرداد 89
مهر 89
شهریور 89
مرداد 89
تیر 89
آبان 89
آذر 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
مهر 90
آبان 90
بهمن 90
فروردین 91
اسفند 90
اردیبهشت 91
خرداد 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
در انتظار آفتاب
upturn یعنی تغییر مطلوب
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
آسمون آبی چهاربرج
ایران
سلام آقاجان
عمارمیاندواب
کشکول
نقاشی های الیکا یحیایی
سلطان آباد قره باغ
فرهنگی
*(حرفهای نگفته)*
vagte raftan
*...بانو...*
صداقت

» صفحات اختصاصی
صهیونیسم مکنده خون جهان

» لوگوی لینک دوستان















» طراح قالب