سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عمل پالایش نیابد، تا آن گاه که دانش درست شود [امام علی علیه السلام]
شب بارانی من
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» سفر عشق 1

دل داده ام به تو ای گنبد خضرا  ...

به آن سکوت غریبت

به لحظه های اذانت

دلم که جا مانده در مسجد یک دوست

در روضه ی نبوی و در کنار ستون ها

در آن هیاهوی رویا

دلم غریب غریب است

باز هم رویای مدینه خدایا امکان داره قسمتم بشه یه باره دیگه قدم بذارم توی آن بین الحرمین ؟؟؟دلم خیلی تنگ شده خیلی....هر وقت که میخواستیم با بچه ها بریم حرم معمولا هم من و سمانه و راضیه که آقایونمون هم باید ای دقایقی رو تا حاضر شدنمون منتظر بمونن...همیشه از در شماره 15 وارد میشدیم باب النسا نزدیک بود ولی مثل اینکه ما دلمون جای دیگه ای بود یادم نیست که حتی یک بار هم از باب النسا وارد شده باشیم همیشه یه مسیر طولانی رو طی می کردیم تا از باب علی بن علی طالب وارد مسجد النبی بشیم هر وقت می خواستیم وارد بشیم زنان عربی که زائران را میگشتند به سه زبان عربی و هندی و فارسی حرف میزدنند و از روی توجه زوار به ملیت اونها پی میبردند و ایرانی ها رو حسابی تفتیش میکردن به طوری که حتی اجازه بردن موبایل رو هم نمی دادن ما هم حسابی لجمون میگرفت که خود اعراب یا بقیه ملیت ها رو اصلا نمی گشتن و اونها حتی گاهی دوربین داخل میاوردن   ...

خلاصه که من همیشه گوشیم رو میبردم داخل گاهی هم گوشی های همه ی بچه ها رو من میاوردم داخل آخه من رو بنده میزدم و وقتی فارسی حرف میزد اصلا بهشون نگاه هم نمی کردم این تا چند روز اول خوب بود روز 5و 6 شناسایی شده بودم از روی ساق دست اونهم ماجرا داشت البته...

گفتم فکر کنم ؟!بگیر بگیر زیاد بود و ایرانی ها رو خیلی اذیت میکردن بخصوص جون هارو ...زن و مرد فرقی هم نداشت ایرانی بشین ...ایرانی پاشو ... ایرانی بیا اینجا ....ایرانی برو اونجا ....ایرانی برو عقب ...ایرانی برو جلو ...

از همه ی دنیا زائر اونجا بود و این لامذهب ها فقط قصد و نیت تقرب کرده بودن تا پدر ایرانی رو در بیارن ...

دیگه حسابی کلافه شده بودیم ...شاید دو سه گروه فلیپینی و هندی و پاکستانی و....رو فرستادن داخل روضه و ایرانی ها رو هی جا به جا می کردن ...اگه می خواستی از دسته هم جدا شی که میگرفتنت و حسابی مورد لطفشون قرار می گرفتی...دو روز اول قرارمون با شوهران گرام ساعت 10 بود و یا نوبتمون نمی شد بریم روضه زیارت یا راهمون نمی دادن

روز سوم بود چادر عربی و پوشیه و ...خلاصه عرب بودیم به تمام معنا نه به تمام ظاهر....

شوهرامون هم تشخیصمون نمی دادن و به قول شوهر سمانه باید هی روبنده همه ی زن ها رو یکی یکی بالا بزنیم که ببخشید خانم من کییه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ....

رفتیم تمام اصول رو رعایت کردیم اصول عربی رو ....

بین زن های عرب رفتیم تا نرسیده به روضه یعنی دیگه نوبت ما بود تازه از هم هم جدا شده بودیم که جلب توجه نکنیم ...

یه دفعه یکی از این شرطه های عرب البته از نوع مونثش هااااا اومد و به یکی دیگه شون که بالای سر من بود اشاره کرد که این سه نفر ایرانی اند اون یکی گفت چه طور ؟؟دیدید عربا چقدر تو حرف زدن دست و پا شون رو تکون میدن ؟!!

اشاره کرد به ساق دست که سه تاشون دارن ...

واین بود وجه تمایز زن شیه با یک وهابی نفهم...

خلاصه اومد بالا سر من که تو ایرانی ؟؟؟پاشو به فارسی سلیس حرف میزد لامذهب از منم بهتر .منم به عربی دست و پا شکسته و با حالتی پر از غرور گفتم : نعم انا ایرانی ...خلاصه ما ها شناسایی شده بودیم و به آخرین گروه ایرانی ها ملحقمون کردن تاز خدا خواست که نبردنمون بازداشت گاه آخه من کم کی هم قلدری کردم و از حیثیت ایرانی دفاع که چرا ایرانی آخر از همه ....که البته بی جواب بود.

زن عربی ازش پرسید چه طور شناختیشون جواب داد اعیونه ایرانی ...یعنی چشماش ایرانیه !!!دوستم که کنارشون بود گفت اعیونه لا لا الساق دسته ایرانی ...من رو بگی مردم از خنده هنوزم گاهی با هم یاد اون عصبانیت رو میکنیم و میگیم لا لا الساق دسته ایرانی ...

یادم باشه سوره کوثر رو و ماجرای سارا رو که چه درد ناک کرد سفر رو و اون زن ترکی که این به ظاهر مسلمون ها تمام موهاش رو توی صحن مسجد ......تعریف کنم .

یا علی

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بی تاب ( شنبه 91/5/28 :: ساعت 7:21 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شبی بارانی
ظهور نزدیک است ...
دوست
جدیدترین نتایج توافق تاریخی ژنو رونمایی شد!!!!!
رویکرد فرهنگی دولت روحانی اعتراض علما را در پی داشت
فاطمیه
یا علی ...
پوره .....
مهماندار هوا پیما!!!!
خدا کند که بیایی...
نرمش مقتدرانه
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 13
>> بازدید دیروز: 51
>> مجموع بازدیدها: 264537
» درباره من

شب بارانی من
بی تاب
همیشه دنبال یه راه می گردم که به دوست ختم بشه.تا حالا که اشتباه رفتم ... اما امید وارم که هرچه زود تر پیداش کنم ... دردم از یاراست و درمان نیز هم دل فدای او شود و جان نیز هم

» پیوندهای روزانه

معرفت [12]
خط شکن [63]
ایران 313 [105]
کریمان [13]
تمیم [20]
مقام معظم رهبری [63]
صدای شیعه [44]
موعود [71]
پرسه در خیال [140]
نقطه رهایی [94]
ترانک ها را دوست دارم ... [92]
سایت خبری روایت [53]
فدایی سید علی [313]
راه شهیدان 16آذر [133]
تالمات و تاملات یک دانشجو [260]
[آرشیو(25)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
عشق[4] . شیطان پرستی[3] . نامهربونی ها[2] . اسلام[2] . اسلام آورندگان . امام خمینی . امام رضای عزیزم . انتخابات . اهل تسنن . ایران . بهاییت . بوی سیب . بی معرفتی ها . پول بیت المال را چرا صرف ضربه زدن به اسلام میکنید؟ . تروریست . جهاد . چایی . حرفی از دل . خدا -روزمرگی . خستگی ها . داماد . دانشگاه شیراز . دعا . دلتنگی ها . دورویی . سبز اموی ،% عاشورا ، موسوی ، . سفر عشق . سکولار . سوژه اشتباهی . سیاهی کیستی؟ . علی . فرقه ضاله . فرقه ضاله کابالا . قرآن . قوم هبل . کتک . کروبی . ماه رمضان . مخالفت . مناظره . منافقین . مهتاب . مهدی . میرحسین موسوی . میلاد گل بوستان امامت مبارک . نابودی . نسیم بهشتی . نقد سریال شمس العماره . نگاه . ولایت . یلدا . یهود . ..... . آشوب گران . آقای چیز . احمدی نژاد . اسراییل . ظهور . عروس .
» آرشیو مطالب
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
شهریور 1388
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
دی 88
بهمن 88
اسفند 88
اردیبهشت 89
خرداد 89
مهر 89
شهریور 89
مرداد 89
تیر 89
آبان 89
آذر 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
مهر 90
آبان 90
بهمن 90
فروردین 91
اسفند 90
اردیبهشت 91
خرداد 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
در انتظار آفتاب
upturn یعنی تغییر مطلوب
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
آسمون آبی چهاربرج
ایران
سلام آقاجان
عمارمیاندواب
کشکول
نقاشی های الیکا یحیایی
سلطان آباد قره باغ
فرهنگی
*(حرفهای نگفته)*
vagte raftan
*...بانو...*
صداقت

» صفحات اختصاصی
صهیونیسم مکنده خون جهان

» لوگوی لینک دوستان















» طراح قالب