امروز دیگه روز شمار ندارم ....
حوصله هم ندارم ....
دلم حسابی گرفته ....
تازه فهمیدم چرا رباب با آب هم قافیه است....
خدایا ...کمکم کن....
تازه فهمیدم چرا بهشت زیر پای مادران است...و ما که خدا کنه لایق این بهشت باشیم .
بچه ها علی جون من 2 هفته زود تر از موعد به دنیا اومده و برا همین هم کمی مشکل داره البته اینها در مقابل مصائب اهل بیت
سر سوزنی هم نیست ...ولی مادر بودن خیلی سخته خیلی دردناکه از دست و پای کوچک نی نی تو خون بگیرن ....
دارم میمیرم ....
یا ارحم الراحمین خدا یا من دلم خیلی کوچیکه علی کوچیکم رو هم به می سپارم به تو ....
تو رو خدا برا پسرم دعا کنید زود خوب شه...