یا امیر المومنین روحی فداک
آسمان را دفن کردی زیر خاک!!!
مولا جان امیر المومنین آجرک الله یا صاحب الزمان آجرک الله .....
نمی دانم چگونه با نبود فاطمه کنار آمده ای ؟! زینب کوچکت این غم را چگونه تاب بیاورد
شاید زمزمه ی کربلا را برایش گفته باشی تا این غم ....مگر میشود کدام غم برای دختر بچه ای سنگین تر از، از دست دادن مادر است ؟
شاید آغوش پدر مامنی باشد تا این داغ زینب را کمتر رنج بدهد .... شاید هم این زینب است که برای پدر تسلای خاطر است ....
حسنین را چه کسی تسلا می دهد ؟
بچه ها امشب آرام گریه کنید مردم مدینه نا مردم اند ....نامرد اند ....پست اند و زبون
بگویید دیگر صدای گریه های مادرم عذابتان نمی شود ای پست مردمان خفیف....
امشب خانه ی علی غوغاست .....
علی جان حواست به کجاست به کودکان که تاب بی مادری ندارند ؟!
پس چرا قبضه شمشیر در دست چشم به بقیع دوخته ای مولا جان ؟!!
می دانم در و دیوار این خانه برایت تداعی کننده آزار و اذیت هاییست که زهرا دید ...
.می دانم این در نیمه سوخته از حضورش چقدر شرمسار است ...
علی جان شاید بین کودکانت به دنبال محسن ات می گردی ...!!!
راستی چند ماهه بود این مهربان کودک ؟ او که شریک مادر بود و پا به پایش رنج ها را کشید ؟
چند ماهه بود محسن؟
چقدر باید زبون بود و پست؟که به طفلی در شکم مادرش رحم نکرد ؟؟!!!
دیروز اتاق علی رو می چیدیم بغض داشت همه رو دیوانه می کرد انگار نا خوداگاه همه به یاد محسن فاطمه بودن تا حدی که خودم اصلا داخل اتاق نرفتم
داغ مادر سخته و سخت تر برا همسر اونم اگه علی باشه و عاشق زهرا چه بسا این زهرا امانت رسول خدا باشه .... حالا بگذارید بر این همه سختی سختی از دست
دادن فرزندی که ماه ها انتظار دیدارش رو کشیدی.....
السلام علیک یا فاطمه الزهرا
السام علیک یا امیر المومنین