دلم باری تو تنگ است
این گناه من است
همیشه اشک قشنگ است
این گناه دل است
دلم به سوی تو مایل
به سوی چشم سیاهت
به سوی قبله ی دلها
به سوی روی چو ماهت
دلم برای تو تنگ است
در انتظار لحظه ی دیدار
کجاست قرار من و تو ؟
کجاست قرار دل و یار ؟
تو گفته ای که بیایم
وگرنه که دل من
نه لایق سفر توست
نه لایق دیدار
دلم باری تو تنگ است
دلم باری تو تنگ است
و اشک همیشه قشنگ است
امروز یه آمار خیلی جالب به دستم رسیده فکر می کنید در این سالهای بعد از انقلاب ایران ما چند شهید ترور داده باشیم ؟تعداد روز هارو اول بگم 12000 روز داشتیم ..
چند تا در روز کافیه؟
17150نفر در این 12000روز !!!!یعنی در روز بیش از یک نفر!!!
جدیدا هم که شهدا رو از بین دانشمندان ما انتخاب می کنن.
اما بگوییم از اینکه تروریست چه کسی است؟
2مدل تروریست داریم
1-از نوع مزدورش: پول می گیرن و آدم میکشن اینها شاید خیلی پول دوست باشن اما ممکنه یه جایی دیگه دلشون و وجدانشون به درد بیاد یا شاید به خودشون بیان
2-از نوع فرقه گرا و گمراه: اینا وجود خود را در اختیار فرقه های گمراه و ضاله قرار داده اندو اگر رهبر فرقه بگه خانواده خودتون رو بکشید هم ابایی ندارند. اینها بدون فکر کردن کار میکنند و عقل خود را از دست داده اند.مثل کسی که به هواپیمای مسافر بری شلیک می کنه و اون رو با کلی مسافر بی گناه و 25 کودک منفجر میکنه !
یا افراد گروهک منافقین و...
خلاصه اینکه این نوع از تروریست بسیار خطر ناک است و باید بسیار مراقب اینگونه افراد بود.
اما در کشور ما فرقه ها بسیار فعال هستند و روزانه تعدادی انسان نادان و جاهل خود را امام زمان و یا حتی خدا می خوانند!!!!!!
افرادی که گرد اینها جمع می شوند بر عکس انتظار ما از افراد بی سواد و کم سواد جامعه نیستند بلکه در بین آنها افراد تحصیل کرده با تحصیلات عالی و دکتری و مهندس و... مشاهده می شود و این جای بسی تعجب و تاسف است!!!!
هشدار
حواسمون به خونمون و جووون هامون باشه .حکایت نشه حکایت قاتل شهید بزرگوار علیمحمدی که پدرش باورش نمی شد که پسر او دست به چنین کاری زده باشد و پدر مذهبی او تا پای سکته نیز پیش می رود.
چشمان خسته ما سمت آسمان
یا بسته سوی سکوت کمند ها
باران شبی به خانه ی ما سر نمی زند
گویی که خسته شده زین پند و مند ها
من هم دلم اسیر شد زمانه ای
باید که عشق دور شود زین چرند ها...
ای بابا اینقدر اینجا سخنوران گرام حرف میزنن که حس شاعرانه ای که بعد از مدت ها به سراغم اومده در هم پیچیده و از سرم پرید
خلاصه اینکه این شعر در گلوی ما خشکید دوستم نام خسته من رو بانو گذاشته بود توی وبش خیلی دلم غنج رفت ....
دوست داشتم کنارش بودم و ذوقم رو میدید...
خیلی خسته ام از این بی مهری هایی که داره نسبت به من و ...دانشجو می شه یه جایی خواستم از یه بنده خدایی تعریف کنم رفتن کاملا
برعکسش رو گذاشتن کف دست طرف ...
واقعا که خجالت هم خوب چیزیه....
بعد از 4 سال جون کندن فرهنگی و کار برای فرهنگ سازی حالا جرعت نداریم توی متن اسلام از دین دفاع کنیم که میان زیر آبمون رو مثل مرد میزنن...